• امروز : افزونه جلالی را نصب کنید.
  • برابر با : Friday - 29 March - 2024

مثنوی «داغ شقایق» به مناسبت تشییع 94 شقایق گمنام در شیراز

  • کد خبر : 23899
  • ۰۱ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۶:۴۰
مثنوی «داغ شقایق» به مناسبت تشییع 94 شقایق گمنام در شیراز

«کانون سبحان» / سرویس ادبی: به مناسبت سالگرد عملیات کربلای پنج و تشییع 94 شقایق گمنام در شیراز مثنوی «داغ شقایق» تقدیم به شهدای گمنام هشت سال دفاع مقدس

2016-01-21_050557بسم رب الفاطمه بانوی عشق –  یار غمخوار علی در کوی عشق
آن سپردار علی روز بلا  – مخزن‌الاسرار رنج کربلا
«کانون سبحان» /منصور نظری/ سرویس ادبی: به مناسبت سالگرد عملیات کربلای پنج و تشییع 94 شقایق گمنام در شیراز مثنوی «داغ شقایق» تقدیم به شهدای گمنام هشت سال دفاع مقدس
چشم دریا خون‌فشان، غَم داغ را  –  کربلا برپا همه آفاق را
شد خبر دل را که بویی می‌رسد  –  صاحب سِرِّ مگویی می‌رسد
کربلا را لاله رویی می‌رسد  –    غرقه در خون روی و مویی می‌رسد
از خُم کوثر سبویی می‌رسد  –  از مِی حق تَر گلویی می‌رسد
دست بازو بسته چون حیدر کَسی  –  پیکر دریادلانی اطلسی
می‌چکد خون از گلوی لاله‌ها  –  شهر حافظ مست بوی لاله‌ها
عاشقی یعنی که زهرا پیشگی  –  یار و غمخوار ولی، هَمّیشگی
عاشق یعنی که در بحر بلا    –  همچو غواصان بنوشی مِی زِ لا
لا چو گشتی در اِلای فاطمه    –  ره بیابی کربلا را خاتمه
چشم دریا خون‌فشانِ یاسِ عشق  – غرقه در خون آمده غواصِ عشق
آنکه شیرینش به جان، زهراست او  –  هر دَمَش یک کربلا برپاست او
گفتم از زهرا نفس آتش گرفت    –    سینه شوقِ یالثاراتش گرفت
گفتم از زهرا لبانم سوختند  – آتشی در سینه‌ام افروختند
کیستی اِی زُهرۀِ مغموم عشق؟ – نقشِ خونین خدا بر بوم عشق
  سینۀِ دریا غریقِ داغِ یاس    –  کرده بر تن خاکِ صحرا، خون لباس
سینۀِ سرخ شقایق، داغِ عشق    –  بوی زهرا می‌دهد آفاقِ عشق
می‌تپد دریادلی را دل به خاک    –  عشق زهرا کرده مستان را هلاک
یادگار از عشق زهرا سینه‌چاک  – استخوانی مانده بر جا و پلاک
استخوان‌ها را کفن پوشیده‌اند  –  در کنارِ هم شقایق چیده‌اند
کربلا را محرم راز آمدند  –  کربلای پنجیان بازآمدند
آن پرستوها به پرواز آمدند  – بال‌وپرها غرقه خون بازآمدند
از سفر بازآمدند آن یارها    –    با خمینی آن علم بردارها
گَشته گم یوسف به کنعان آمدند    –    شهرِ حافظ را به مهمان آمدند
در کفن‌پوشیده تن‌ها آمدند  –    جان فدایی‌های زهرا آمدند
استخوان‌ها بوی همت می‌دهند    –  بوی درد و رنج و محنت می‌دهند
بوی یاس خورده سیلی می‌دهند  –    بوی روی گشته نیلی می‌دهند
بوی پهلویِ شکسته می‌دهند    –  بوی بازوهایِ بسته می‌دهند
بوی فرقِ غرقه در خون می‌دهند  – بوی فکه بوی مجنون می‌دهند
استخوان‌ها بوی خیبر می‌دهند  – داغ همت بر دل ما می‌نهند
دستِ دل بر دامن سروی بلند  –  رفته دل در دام گیسویی به بند
قومِ بوده کربلا آرامشان  –  بی کفن در خاکِ غربت بی‌نشان
دسته‌گل‌های کفن‌پوش آمدند  – گشته یاران فراموش آمدند
کرده نوش از لعل حیدر جام‌ها –  بازگشتند از سفر گمنام‌ها
آتشی در سینه، بر لب آه سرد –  رود خون از دیده‌ها جاری به درد
کاروانی می‌رسد لبریز مَرد  –  عاشقانِ کربلا را خون نَوَرد
کربلا آن قبلۀِ آمالشان  –  نُه‌فلک آشفته‌حالِ حالشان
می‌زند بر ساحلِ دل، موج غم  –  استخوان‌ها خفته در آغوش هم
خفته در خاک بلا غواص عشق    –  حرمت حق تا بدارد پاس عشق
حق که باشد جز حسین و فاطمه  –  کربلا باشد بر این ره خاتمه
حق حسین است و حسین است عین حق  –    وز غم او گشته این عالم خَلَق
در ازل او عهد ما را بست اَلَست  – از برایِ او هویدا گشته هست
یک بلی گفتیم و عالم شد بلا  –    قبلۀِ شش‌گوشه بر پا کربلا
نقطه پرگار هستی شد حسین    –    برمدار او بگردد عالمِین
در حریمش کَس نگردد خاصِ عشق    –  تا نگردد در یمش غواصِ عشق
آنکه غواصی کند در بحر او    –    کی نماید جز بلا را آرزو
غوطه چون خوردی در این بحر عمیق    –  یابی اندر او همه دُرّ و عقیق
هرکه این ره رفته برگشتش چو نیست –  عمق این دریا نداند کَس که چیست
هرکه یک قطره خورد زین آب عشق  – تا ابد گردد دلش بیتاب عشق
در یم او هرکه‌ای غواص شد  –  عاقبت بر نیزه چون عباس شد
به امید ظهور حضرت یار …
پنج‌شنبه اول بهمن ماه 1394 منصور نظری
لینک کوتاه : https://www.kanoonsobhan.ir/?p=23899

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.