• امروز : افزونه جلالی را نصب کنید.
  • برابر با : Thursday - 28 March - 2024

گلّه ای گله از شوهرم !

  • کد خبر : 50213
  • ۰۱ دی ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۷
گلّه ای گله از شوهرم !

سرویس یادداشت و مقاله کانون سبحان/ حجت الاسلام و المسلمین سید صادق محمد وفایی: ✍ مشاور بودم و خانمی آمد و گفت من از شوهرم گلّه ای گله دارم ! گفتم یک گلّه گله ؟! گفت بلکه بیشتر ! گفتم چرا؟ گفت گفتن همه که زمانبر است فقط نمونه هایی تقدیمت می کنم: یکم : […]

سرویس یادداشت و مقاله کانون سبحان/ حجت الاسلام و المسلمین سید صادق محمد وفایی:
✍ مشاور بودم و خانمی آمد و گفت من از شوهرم گلّه ای گله دارم !
گفتم یک گلّه گله ؟!
گفت بلکه بیشتر !
گفتم چرا؟
گفت گفتن همه که زمانبر است فقط نمونه هایی تقدیمت می کنم:
یکم :
چون خواستگارم شد و بله ام را شنید چنان می گفت تو
زیباترینی ،
ماه منی،
عزیزترینی
و
نفسمی که گویا بند جانش به بند وجود من بسته شده بود!
اما اکنون که با اویم از آن ماه و نفسها اثری نمی بینم! و گاه می گوید حیف پَسَت نمی گیرند و گرنه پَسَت می دادم!
می گویم چی ؟!
می گوید شوخی کردم
او می گوید شوخی کردم ولی دلم می گوید بسیاری از این شوخیها از ته دل می آیند.
دوم:
گوشی لمسی و اینترنت دارد بسیاری از نگاههایش به دل و چشم این گوشی لعنتی دوخته شده است!
می گویم ای کاش من آن گوشی دستش بودم تا هم لمسهایش نثارم می شد و هم فرودگاه چشمانش بودم و هم در زیر باران همه ی توجه های قرار می گرفتم.
ای کاش من آن گیگ های اینترنتی بودم که او با ارادت و عشق شبانه روز خرجشان می کند.
سوم:
به جای این که عکسهای سالهای کودکی ،نوجوانی ،جوانی و…من در آلبوم گوشیش جای بدهد تصاویر بازیگران خانم و ….آلبوم او را اشغال کرده است!
ای کاش من هم در میان آن همه تصویر عجیب و غریب جایی داشتم.

چهارم:
تلفنهای مشکوکش آزارم می دهد .
گاه از منزل که بیرون می رود جواب تلفنم را نمی دهد و گاه چند ساعتی گوشیش خاموش و یا در دسترس منی که ماه او بودم نیست!
پنجم :
به خودم می رسم و کارهای منزل را هنرمندانه انجام می دهم و گاه انقلابی در چیدن لوازم و…منزل به وجود می آورم اما دریغ از تشکری !
گویا زبانش بند آمده است و چشمانش نمی بیند !
ششم :پول در جیب هایش متراکم شده است و من از آن همه پول نصیبی ندارم ! گویا او امریکا شده است و من ایرانی هستم که در تحریم او به سر می برم!
هفتم :
پاک و پاکیزه بودن او برایم ارزشمند است اما او ژولیده و ناپاک دیده می شود!
هشتم :
تمام قد در مقابل مادر و دیگر اعضای خانواده اش می ایستد و تکریم می کند اما چون مادر تس و…مرا می بیند گویا بیگانه ای تمام عیار را می بیند!
و…
او از گلّه ی گله اش گفت و گفت و من از گفتنهای او غمبار شدم و به خویشتن می گفتم این دیگر چه شوهری است ؟!
الهی هیچ مردی را نامرد نکن .
و امید هیچ خانمی را بی درک و پرپر نکن.
@seratsadegh

لینک کوتاه : https://www.kanoonsobhan.ir/?p=50213

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 1در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 1
  1. نمیدانم نوشتن این قصه که بدتر از آن در زندگیهای انسانهای امروزی وجود دارد چه لطفی برای خواننده اش میتواند داشته باشد

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.