سرویس یادداشت و مقاله «کانون سبحان»/ حکمت سهرابی:
بسم الله الرحمن الرحیم
ورق زدن برگهای تاریخ و مرور حوادث بزرگ، همیشه درسآموز و عبرت بخش بوده است، بهخصوص حوادثی که پیچهای تاریخی تعیین سرنوشت یک ملت را تعیین میکنند. سال ۸۸ هنگامهی بیمها و امیدها، شبههها و روشنیها و در یککلام هنگامهی آزمونهای بزرگ بود؛ آن زمانی که ملت ایران از یک آوردگاه سیاسی، حماسهای تاریخی ساختند و با مشارکت بینظیر خود، بار دیگر افتخار مردمسالاری دینی را به رخ جهانیان کشیدند.
اما قصه از آنجایی شروع شد که این ملت، خود را مواجه با علامت سؤالی بزرگ که برخی نخبگانش عَلَم کرده بودند یافت و آن شبههی تقلب (و نه تخلف) در انتخابات بود. رأیدهندگان به یکی از کاندیداها، پیش از پایان شمارش آراء، از زبان کاندیدای موردنظرشان -که سالها در عالیترین مناسب اجرایی کشور مسئولیت داشت- شنیدید که پیروز قطعی انتخابات است و بعد از شمارش آراء که نتیجه مخالف این ادعا بود، در بیانیههای مختلف، نظام را متهم به تقلب در انتخابات کرد و شد آنچه شد.
حساب آن عدهی قلیلی که هرلحظه در انتظار جرقهای برای آتش زدن به خانمان نظام و جمع شدن بساط مردمسالاری دینی هستند جداست؛ اما طبیعی است که عدهی قابلتوجهی از مردم بهخصوص رأیدهندگان به کاندیدای «دارای آن سوابق»، در شرایط «شور بعد از انتخابات با آن مشارکت»، با مطرحشدن «ادعای تقلب» و با چاشنی «سکوت برخی دیگر از خواص» مستعد بروز موج اعتراض به نتیجهی انتخابات باشند که حضور برخی از عامهی مردم در این موج در هفتهی اول پس از انتخابات بهروشنی مشهود بود.
اما دیری نپایید که تمهیدات منطقی نظام، ادعای آنان را به چالش کشید؛ تمدید فرصت اعتراض به نتایج انتخابات، بازشماری آراء بسیاری از صندوقها، جلسات متعدد با مسئولین ستادهای انتخاباتی و… ازجمله مواردی بودند که مدعیان تقلب در مواجهه با آنها فقط به تکرار ادعا میپرداختند و پاسخ درستی برای آنها نداشتند.
ناگفته نماند که منظور نگارنده، صرفاً ادعای «تقلب» -بدین معنا که یک تبانی برای تغییر نتیجهی انتخابات صورت گرفته باشد- است و در اینجا موضوع بحث تخلفات جزئیِ اجراییِ دستگاهها، حین و پس از اجرای انتخابات نیست.
از طرف دیگر حمایت همهجانبهی فکری و تبلیغاتی از ادعای مذکور توسط جبههی استکبار جهانی -که دشمنیاش با ملت و رأیشان بارها اثبات شده است- این مسئله را به ذهن میرساند که دعوا بر سر موضوعی غیر از نتیجهی انتخابات است.
طولی نکشید که مردم با مشاهدهی خطوربطها، با درک نسبت ادعاها و قصد و غرضها و با شناخت علت حمایتهای خارجی، خط فتنه را در پس هیاهوهای سیاسی و دلسوزی ظاهری برای رأی مردم دیدند و خود را از صف مدعیان دور کردند؛ بهاینترتیب پایگاه اجتماعی (مردم به معنی واقعی کلمه) مدعیان تقلب روزبهروز کاهش یافت. «هرگاه نخبگان، قدرت فکر و ارادهی مردم را دستکم گرفتهاند، محاسباتشان آنها را به ناکجاآباد کشانده!»
اما باوجود این کاهش پایگاه اجتماعی، فتنهگران و حامیان آنها همچنان در تجهیز روانی و تهییج ذهنی پیادهنظامشان -که حالا تقریباً فقط همان عناصر معاند نظام آن را تشکیل میدادند- میکوشیدند از حمایت بیانیهای گرفته تا تأسیس شبکههای ماهوارهای فارسی، جلوگیری از بهروزرسانی سرویسهای twitter. (اقداماتی که پس از جمع شدن بساط فتنه، به خاطر احساس امکان استفاده از شکاف اجتماعی، در قالب اعمال تحریمهای بهاصطلاح فلجکنندهی اقتصادی ادامه یافت که خود این موضوع و تأثیر فتنهگران ۸۸ در دادن این گرا به سران استکبار جای بحث مجزا دارد).
ظرفیت اجتماعی باقیمانده برای جریان فتنه آنقدر از متن مردم فاصله گرفتند و آنقدر با باورهای آنهای بیگانه بودند که در ماه محرم همان سال با حمله به برخی نمادهای عزاداری سیدالشهدا ماهیت واقعی خود را بیشازپیش به نمایش گذاشتند. اینجا بود که مردم دیگر صبر را جایز ندانستند و در یک اقدام بهموقع، در روزهای منتهی به ۹ دی در شهرهای مختلف کشور بهصورت خودجوش حضور و بصیرت خود را به صحنه آوردند و بر فتنهی طراحیشدهی فتنه گران مهر باطلی زدند که غیر از بروز هدایت الهی در قالب ارادهی مردم، هیچ دستی قادر به ابطالی اینچنینی نبود.
این اولین باری نبوده که دستکم گرفتن قدرت فکر و ارادهی مردم، نخبگانی را به ورطهی هلاکت کشیده و احتمالاً آخرین بار هم نخواهد بود! مردم فرق شعار و عمل را خوب میفهمند، پس نخبهای موفق و عاقبتبهخیر خواهد بود که به خاطر خدا، برای مردم، در کنار مردم، با احترام به فکر مردم و با ایمان به قدرت ارادهی مردم عمل و موضعگیری نماید.
حکمت سهرابی – ۸ دی ۱۳۹۶