• امروز : افزونه جلالی را نصب کنید.
  • برابر با : Thursday - 18 April - 2024

یادداشت رضا بهرامی خطاب به کرم رضا پیریایی و پاسخ کوتاه وی

  • کد خبر : 27580
  • ۱۷ فروردین ۱۳۹۵ - ۱:۴۹
یادداشت رضا بهرامی خطاب به کرم رضا پیریایی و پاسخ کوتاه وی

آغازین سال های پیروزی انقلاب در ایران و برآمدن نظام جمهوری اسلامی در این کشور است و جریان چپ بر اوضاع مسلط. چهره های سرشناس خط امامی با حضور پررنگ شان در سپهر سیاست ایران، از سیاست گرفته تا اقتصاد و فرهنگ نسبت به رقبای راست گرا دست بالا را دارند.

2016-04-04_141717

رضا بهرامی/ سیفاروژ:

اندر حکایت “موش دوانی” به سبک یک اپورتونیست!

آغازین سال های پیروزی انقلاب در ایران و برآمدن نظام جمهوری اسلامی در این کشور است و جریان چپ بر اوضاع مسلط. چهره های سرشناس خط امامی با حضور پررنگ شان در سپهر سیاست ایران، از سیاست گرفته تا اقتصاد و فرهنگ نسبت به رقبای راست گرا دست بالا را دارند. حضوری که تا پایان جمهوری اول در اواسط تابستان ۶۸ با شدت و قوّت هر چه تمام تر ادامه می یابد. در شهرستان کوهدشت نیز بالتبع سراسر کشور، چپ ها در راس امورند و در این میان یکی از وزنه های سنگین و قابل اعتنای چپ که هم قلم خوبی دارد و هم به نسبت بقیه تشکیلاتی تر عمل می کند، نقشی بی بدیل و کلیدی در راهبری جریان چپ شهرستان ایفا کرده و در بزنگاه های سرنوشت ساز نظر صائبش همواره راهنماست و البته راهگشا.

این البته پایان داستان تئوریسین معروف آن روزهای چپ کوهدشت نیست.”کرمرضا پیریایی”که همگان مواضع تند و آشتی ناپذیرش در مقابل جناح راست را در آن سال ها به خوبی به یاد دارند، با آغاز جمهوری دوم وتسلط راست ها بر قوای سه گانه به ناگاه با چرخشی ۱۸۰ درجه ای و سخت غیرمنتظره به دامن جناح راست می غلتد. به عبارت دیگر، چهره ای که روزی در پاسخ به خبر ۱۳ کلمه ای:”صحت انتخابات شهرستان کوهدشت و چگنی مورد تایید شورای نگهبان قرار نگرفت و ابطال شد”،با نشر یادداشتی تحت عنوان “آن سیزده کلمه چه ها که نکرد”،بازداشتن علی اصغر اسفندیارپور از راهیابی به مجلس را به شدت تقبیح کرده و شورای نگهبان را به زیرپا گذاشتن حق متهم نموده بود، حال به یک راست دوآتشه بدل شده و این بار دوستان سابقش را هدف نوک پیکان حملاتش قرار می دهد. عده ای البته این چرخش ناگهانی و کم سابقه را به بی توجهی جریان چپ به پیریایی – به ویژه در اواخر دهه ی اول انقلاب – و برخی دیگر نیز تعلق وی به “حزب باد”و لزوم تامین منافع شخصی در هر وضعیت را دلیل اصلی این تصمیم می دانند.

آری آقای پیریایی! با آن چرخش تعجب برانگیز از پایگاه اصلی خود دل بریدید و مهمان ناخوانده ی راست هایی شدید که تا به اکنون مواضع تند و آشتی ناپذیر شما در قبال لیدرهای جریان شان را از یاد نبرده اند. به این ترتیب بود که از یک طرف از جناح چپ طرد شدید و از طرف دیگر هم چون وصله ای ناچسب هیچ گاه در دل راست ها جا باز نکردید و این گونه بود که برای همیشه به مهره ای سوخته در سپهر سیاست کوهدشت بدل شدید و شاید به همین خاطر بود که بار سفر بستید و از کوهدشت مهاجرت نمودید. در ادامه نیز فرمانداری های دره شهر و قروه تا مدیر کلی صدا و سیمای ایلام و کردستان و سپس استانداری های همدان و قم را تجربه کردید که آشنایی تان با حلقه ی مسئله دار و پرحاشیه ی احمدی نژاد –  به ویژه محمدرضا رحیمی – از دلایل اصلی این ترقی بود.

جناب پیریایی! از تمامی این ها که بگذریم اما ماجرای نقش آفرینی شما در پرونده ی اجماع اصول گرایان شهرستان در انتخابات مجلس دهم از همه جالب تر است. برای آنانی که حملات بی امان و دامنه دارتان به راست ها و از جمله شیخ علی شاهرخی قبادی را به یاد دارند، حضور شما در اجماع قبادی – امامی و سپس سخنرانی برای امامی راد بسی مایه ی شگفتی بود.در همین راستا اخیراً مصاحبه ای از شما در فضای مجازی منتشر شده که ذهن خواننده را در رابطه با جناب تان متوجه دو موضوع می سازد. اول “تعلق به حزب باد” و دوم “حرکت در مدار تفرقه افکنی”!

در این مصاحبه تاکید نموده اید که صیدعلی کورانی فر در صورت ورود مستقل به عرصه ی انتخابات بی نیاز از آرای جناحی بود و توفیق می یافت.این در حالیست که شخص کورانی فر پیش و پس از انتخابات بر نقش غیرقابل انکار “حمایت جریانی” از خودش مُهر تایید زده است. تاریخ قضاوت گر عادلی است آقای پیریایی! همگان ورود مستقل شما به انتخابات مجلس ششم را به خاطر دارند و این را نیز به یاد دارند که با وجود حمایت دوستان تان و البته در نبود حمایت جریانی، با حدود ۲۰۰۰ رای جایگاهی بالاتر از پله ی آخر نصیب تان نشد. اتفاقاً در مورد آقای کورانی فر نیز این قضیه صدق می کند. آن جا که در انتخابات دور نهم مجلس تا پیش از قطعی شدن عدم احراز صلاحیت و در غیاب حمایت جریان، موج حمایت سال ۹۴ برای وی به راه نیفتاد. این در حالیست که در انتخابات مجلس دهم و با حمایت جریان، موج عظیمی به بهترین وجه ممکن در حمایت از ایشان شکل گرفت. حال سوال این جاست که اگر آرای متعلق به کورانی فر فردی بود و نه جریانی پس چگونه این آرا به صورتی پررنگ تر به محمد آزادبخت منتقل شد؟ این ها به کنار،در این بخش از مصاحبه، تلاش برای پاشیدن بذر تفرقه در میان کنش گران سیاست شهرستان که از ویژگی های بارز شخصیت سیاسی شماست و از گذشته تا به امروز در به کار بردن آن تبحر ویژه ای داشته اید، سخت مشام را می آزارد.

از طرفی دیگر و در حالی که دیگر کاندیداها را با صفات مثبت و همدلانه مورد خطاب قرار می دهید، در عبارتی که باز هم بوی پلشت تفرقه از آن برمی خیزد، محمد آزادبخت را کاندیدایِ از پیش تعیین شده ی اصلاح طلبان می نامید. آیا نمی توانستید محمد آزادبخت را نخبه ای پاکدست و برآمده از خانواده ی معزز شهدا خطاب کنید که در این سال ها کم ترین تعلق خاطری به جاه و مال دنیا نداشته است؟ آیا نمی توانستید وی را معلمی متعهد و دلسوز بنامید که خود و خانواده اش مایه ی افتخار و مباهات مردمان این دیار هستند؟این گونه مردم را به وحدت، برادری و رفاقت دعوت می کنید؟ آقای چپ سابق و راست فعلی! با این افاضه آشکار گردید یا علم غیب دارید که پیشاپیش از رد صلاحیت کورانی فر و احراز صلاحیت آزادبخت آگاهید یا با توهینی آشکار به شورای نگهبان، خود را در این نهاد نفوذناپذیر صاحب نفوذ می دانید. به راستی اگر تا این حد در شورا نگهبان ذی نفوذ هستید، چرا صلاحیت کورانی فری را که با وی سابقه ی دوستی دیرینه داشته و سرباز نظامش خوانده اید، تایید نکردید؟گذشته از این، آیا با طرح آن عبارت تفرقه افکن در مورد محمد آزادبخت و در نتیجه با القای بازی خوردنِ صیدعلی کورانی فر توسط دوستان اصلاح طلبش،به معاون سابق استاندار لرستان توهینی زشت و نابخشودنی روا نداشته اید؟این در حالیست که همگان از ماجرای کنار رفتن آزادبخت و معرفی کورانی فربه عنوان نامزد نهایی اصلاح طلبان آگاهند و باز هم همگان از رد صلاحیت کورانی فر و تلاش های فراوان برای متقاعد نمودن آزادبخت – علی رغم میل باطنی وی –  به کاندیداتوری باخبرند.

و اما برسیم به حکایت حمایت پروپا قرص و البته بودارِ جناب تان از آقای نماینده آن هم بعد از انتخابات! آقای پیریایی!از یک طرف در آن مصاحبه به حمد و ثنای نماینده پرداخته و از توانایی های بی شمار وی داد سخن می دهید. البته در این میان بدون نام بردن از اینکه وی در چهار سال گذشته چه گلی به سر کوهدشت زده است، تنها ریاست بر کمیسیون قضایی مجلس را به عنوان مصداق توانایی ایشان ذکر میکنید که قاعدتاً دلیل قابل اعتنایی برای اثبات توانایی های یک نماینده نیست.از طرف دیگر گویا پس از ترک کوهدشت و در حالی که بنا بر شنیده ها هنگام تصدی پست های مدیریتی، دیگر هیچ تمایلی به دیدار مجدد همشهریان تان و باز کردن گرهی از کارشان نداشته اید، اما اینک مدتی است با از دست دادن پست هایی که به ویژه در دولت معجزه ی هزاره تصدی نمودید، دوباره به یاد این دیار مظلوم افتاده اید و در هر نوشته، مصاحبه و … فریاد محرومیت کوهدشت را سر می دهید و مدام همگان را به ارائه ی راهکارهایی برای خروج کوهدشت از بن بست غریبی که سال هاست در آن گرفتار آمده، دعوت می کنید.این البته در حالیست که به ویژه در دولت دهم که می توانستید زخم های این دیار را تا حدودی مرهم نهید نه تنها نکردید بلکه کوهدشت و کوهدشتی را به کل فراموش نمودید.حال چه شده است که کوهدشت به فکر و ذکر شب و روزتان بدل گشته است؟ راستی می پرسید چه ربطی میان تمجید از نماینده و مراجعت فکری دوباره به کوهدشت پس از مدت ها وجود دارد؟ عجله نکنید! خواهم گفت!شما که بر لزوم محرومیت زدایی از رخساره ی کوهدشت تاکید می کنید و البته در وصف الهیار ملکشاهی داستان سرایی ها می کنید و با وجود تعلق خاطر وی به گفتمان اصول گرایی، چرا به امامی راد رای دادید؟چرا نیاز فوری کوهدشت به توسعه را بر تصمیم اصول گرایان پای تخت ترجیح ندادید و با توجه به متشرّع بودن تان مردم را به برگزیدن ملکشاهی که به زعم جناب تان ماندگار است و توانا ترغیب ننمودید؟ چرا با وجود سابقه ی رفاقت دیرینه با کورانی فر و اذعان به پشتوانه ی مردمی وی به دوست چندین و چند ساله تان که سرباز نظامش می خوانید، پشت کردید؟ چرا حسن باقری را که از مفاخر طرهان بزرگش خوانده اید، به عنوان اصلح به مردم معرفی نکردید؟ شهریار عباسی را آزاده ای سرفراز نامیده اید که شما را به یاد شهرام و در واقع به یاد نجابت، سواد، ایثار، تواضع و … می اندازد. چرا از شهریار حمایت نکردید؟چرا دیگرانی را که برای هر یک صفتی حسنه ذکر کرده اید، به عنوان کاندیدای اصلحی که بتواند غبار محرومیت از چهره ی این دیار بزداید به مردم معرفی نکردید؟ آیا این کار شما صرفاً به دلیل تبعیت از جریان اصول گرا بود؟ پس کوهدشتی که این همه از آن سخن به میان می آورید چه؟ آیا بذل حمایت تان از نامزدی که پیشاپیش می دانستید فرمول پیروزی را همراه ندارد، امری است عقلایی و برآمده از دلسوزی برای کوهدشت؟

دستپاچگی و شتابزدگی محض در حمایت از الهیار ملکشاهی آن هم به این فوریت و در حالی که حتا بسیاری از یاران نزدیکش به دلیل جوّ آنتی ملکشاهیِ حاکم بر فضای عمومی شهرستان علاقه ای به حضور در انظار عموم و حمایت علنی از وی ندارند،به راستی جای سوال ندارد؟ آیا فرستادن پالس های مثبت برای نماینده ای که این روزها تنها با وجود اسکورت های فراوان آن هم نه در مرکز شهر که در کوه و دشت های خالی از جمعیت کوهدشت آفتابی می شود، شک برانگیز نیست؟شما با این عمل واقعاً در فکر مردم مظلوم این دیار هستید یا اثبات همراهی تان با نماینده دراوج بحران مشروعیتش و البته بعدها تثبیت موقعیت هایی نظیر دبیری شورای اطلاع رسانی مجمع تشخیص مصلحت و صد البته احتمالاً تصدی مسوولیت های خوش و آب رنگ تر و به طور کلی آینده ای به سامان تر؟این گمان ها هنگامی تقویت می شود که بدانیم شما در کوهدشت پایگاه مردمی قابل اعتنایی ندارید که بر آن تکیه زده و با اعتبار آن در شهرستان یا پای تخت به سیاست ورزی بپردازید پس لاجرم به حمایت نماینده آن هم در این دوران پرمشقت که مدیران سابق تان یا کنج زندانند یا گوشه ی عزلت نیاز اکید دارید.همان مدیرانی که خاطره ی تلخ خانه نشینی یازده روزه شان در سرپیچی از دستور مقام معظم رهبری و صد البته امضای شما پای نامه ای که آن خانه نشینی را تایید و حمایت می کرد، با گذشت قریب به پنج سال همچنان اذهان مردم را می آزارد.

تمامی این ها به کنار،شما از چه جایگاهی سخن از تمام شدن داستان انتخابات به میان می آورید در حالی که پرسش های بی پاسخ فراوانی پیرامون انتخابات از سوی افکار عمومی جامعه ی کوهدشت مطرح شده و بسیاری ادعای غصب شدن حق شان را دارند؟با چه مجوزی همه چیز را تمام شده می پندارید در حالی که یک چشم مردم کوهدشت اشک است و چشم دیگر خون؟با چه جسارتی بر ضرورت تثبیت نماینده تاکید می ورزید در حالی که هم نماینده و هم آن مسوولان اجراییِ خطاکار پس از برگزاری آن انتخابات پرحاشیه رویِ حاضر شدن در پیشگاه مردم را ندارند؟

آقای پیریایی! شما از همان سال های دور به عدم ثبات فکری،”موش دوانی”سیاسی و پاشیدن بذر تفرقه با هدف ایجاد انشقاق در جریان های سیاسی و البته حرکت در جهت مسیر وزش باد نام بردار بوده اید.اتفاق خاصی نخواهد افتاد اگر مطامع شخصی خویش را از هر مسیری جز شانه های خمیده ی مردم مظلوم کوهدشت دنبال کنید.بی تردید از دست و پا زدن های پیاپیِ این روزها در مصاحبه با این سایت و آن روزنامه برای باز کردن جایی در دل مردم این دیار طرفی نخواهید بست.مردم کوهدشت اینک سال هاست شما را به دست فراموشی سپرده اند. از همان هنگامه ای که گل آفتابگردان را به عنوان سرمشق زندگی سیاسی تان برگزیدید!

پاسخی کوتاه به این یادداشت توسط کرم رضا پیریایی در صفحه رسمی ایشان در اینستاگرام:

پاسخ پیریایی به یادداشت رضا بهرامی

دیباچه!!!” گفت : ظاهرش چون گور کافر پرحلل وز درون قهر خدا عز و جل
جمعی از سیاست نویسان دیار ما دو تکه مقابل را
به عنوان مقدمه مالوف، زینت طبع فرموده تا به تبع آن آنچه عنایت نموده به وزن و وکیل انصاف!
و با ضرب و شتم در متن و مؤخره پس بگیرند؛
مثال کوزه شکستن نه، مثیل کوزه گر شکستن!
شاید بتوانم بعدا به قیمت سادگی وامکان پیام
بلندتر از همین اینستاگرام استحضار دهم.

لینک کوتاه : https://www.kanoonsobhan.ir/?p=27580

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 2در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 2
  1. درودبر دکتر بهرامی حرف دل مردم را گفتی

  2. این روزها هر کسی که در خود توان خواندن و نوشتن میبیند قلم به دست گرفته و مینویسد. این خوب است ونشانه بلوغ سیاسی. اما زمانی که باد در قپ قپ بعضی نوشکفته های قلم می اندازد که نشان دادن بلوغ سیاسی خود را در تاختن به بزرگان میدانند و به قولی گلیمشان را نمیشناسند جای تامل است.
    در دنیا چرخش سیاسی و تغییر دیدگاه امری بدیهی است که نکوهشی در پی ندارد، حال چه شده که تغییر در بینش جناب پیریایی باید اینچنین عده ای را برآشفته کند…!!!!!!؟؟؟؟
    طی این مرحله بی همرهی خضر مکن…

قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.