گروه : اخبار مهم » عمومی » مروج دین » ویژه نامه
ساعت : ۲:۳۴
شناسه : 15531
تاریخ : ۲۰ تیر ۱۳۹۴
گفتگوی صمیمانه«دکتر محمد جعفر محمد زاده» با امام جمعه سابق کوهدشت گفتگوی صمیمانه«دکتر محمد جعفر محمد زاده» با امام جمعه سابق کوهدشت

“کانون سبحان” به مناسبت پنجمین سالگرد ارتحال ملکوتی عالم ربانی حضرت آیت الله حاج شیخ ماشا الله مروجی (ره) گفتگوی صمیمانه دکتر محمد جعفر محمد زاده را با امام جمعه سابق کوهدشت و امام جمعه فعلی گرمسار را خدمتتان عرضه می داریم. اشاره: در يك روزجمعه بهاري با قرار قبلي راهي گرمسار شدم .از سالهايي […]

2015-07-10_150110

“کانون سبحان” به مناسبت پنجمین سالگرد ارتحال ملکوتی عالم ربانی حضرت آیت الله حاج شیخ ماشا الله مروجی (ره) گفتگوی صمیمانه دکتر محمد جعفر محمد زاده را با امام جمعه سابق کوهدشت و امام جمعه فعلی گرمسار را خدمتتان عرضه می داریم.

اشاره: در يك روزجمعه بهاري با قرار قبلي راهي گرمسار شدم .از سالهايي كه جناب حجه الاسلام والمسلمين حاج سيد علي مهدي نژاد كوهدشت بوده تا الان ارتباط مستمر و البته خانوادگي ام با ايشان قطع نشده است. بار چهارمي است كه به گرمسار مي آيم ، سه بارش جمعه بوده و توفيق شركت در نماز جمعه را هم يافته ام. واين بار به قصد ديگري آمدم ،چهارمين سالگرد رحلت حضرت آيت الله مروجي نزديك است و قصد دارم براي سالگردش مجموعه مختصري منتشر كنم .بعد از نماز جمعه به منزل آمديم و آقاي مهدي نژاد با همان صميميت قديم و قبلي گرم پذيرايي و صحبت شد. اجازه خواستم بحث را روي موضوع اصلي متمركز كنم ضبط را روشن كردم وبحث آغاز شد. بحث كوهدشت كه به ميان مي آيد آقاي مهدي نژاد گل از گلش مي شكفد و با لذت خاطرات كوهدشت را تعريف ميكند.صحبتها از مرحوم اقاي مروجي شروع شد و به دوران دفاع مقدس و ويژگي هاي مردم كوهدشت وبرخي تلخ وشيرين هاي كوهدشت كشيده شد.وقتي از كوهدشت و مردمش به اسم ياد مي كند تو گويي كه زاده كوهدشت و دهها سال در ميان مردم بوده است.هنوز هم ارتباطش را با برخي اهالي كوهدشت قطع نشده و بعضي ها استخاره و مسايل شرعي شان را تلفني با وي در ميان مي گذارند.سال 65 كه در ميان استقبال مردم وارد كوهدشت شد 28-29  سال بيشتر نداشت وده سال در ميان مردم ماند وعليرغم خواست مردم و علاقه قلبي اش به شهرستان اليگودرز رفت و حدود 8 سال هم آنجا ماند و پس از آن به گرمسار كه استان زادگاهش هست آمده است. اكنون هم فعال و با نشاط علاوه بر كار امامت جمعه  مسئوليت اداره حوزه هاي علميه استان را بر عهده دارد و به همين جهت است كه غالبا هفته اي سه روز را در سمنان و يا ساير شهرستانها براي رسيدگي به امور حوزه مي گذراند.در اين سفر سيد حسن پسر ارشدشان كه تا اوايل دوره راهنمايي را در كوهدشت درس خوانده بود ديدم و متوجه شدم كه پس از ده سال درس و بحث مستمر حوزوي در قم به گرمسار آمده و كمك كار پدر شده  است ودر غياب او نماز جماعات را به جا مي آورد و نايب پدر است.و چقدر شبيه روزهايي است كه پدرش به كوهدشت آمده بود. پدري كه امروز دانه هاي موي سياه در سر وصورتش ناياب شده است.

با تشكر از جنابعالي كه فرصت داديد و مجالي فراهم فرموديد تا در باره موضوعاتي كه قطعا مورد علاقه شما هم هست گفتگو كنيم.شما ده سال از بهترين سالهارا در كوهدشت سپري كرديد ،بهترين كه مي گويم از چند جهت ،يكي اينكه دوره اي به كوهدشت آمديد كه تجربه قبلي امامت جمعه در دو شهر را داشتيد وامام جمعه با تجربه اي محسوب مي شديد و ديگراينكه حدود يك دهه از انقلاب اسلامي گذشته بود و مردم كوهدشت هم به بلوغ سياسي اجتماعي خوبي رسيده بودند و دوران شور و شعور دفاع مقدس هم بود و بعد هم از جهت ميزان اثر گذاري حضور ده ساله شما كه واقعا دوره اي ماندگار و به ياد ماندني و پر خاطره است، به مناسبت سالگرد رحلت مرحوم آيت الله مروجي بحث را از ايشان  شروع مي كنيم و از جنابعالي ميخواهم هر طور صلاح مي دانيد آغاز بفرماييد.

بسم الله الرحمن ارحيم.ضمن تشكر و قدرداني از شما به خاطر ايده خوب و خيري كه در زمينه كارهاي فرهنگي داريد به ويژه اين كه در باره آيت الله مروجي مي خواهيد كاري انجام دهيد.

زماني كه كوهدشت بودم هر موقع مهماني براي ما مي رسيد به ويژه مهماناني كه مقداري به طرف دنيا متمايل شده بودند تلاش مي كرديم هرجور شده ترتيب ملاقات آنها را با آقاي مروجي بدهيم ومعمولا اين اشخاص وقتي مي رفتند و بر مي گشتند خيلي تحت تاثير قرار مي گرفتند وخود شان به زبان مي آوردند كه ما بد جوري در مسايل دنيا گرفتار شده ايم و بايد برويم تغييري در خودمان ايجاد كنيم.ايشان دو تا اتاق كوچك داشت كه خود من چند بار به ايشان گفتم كه اجازه بدهيد دستي به سر و روي اين دو اتاق بكشيم و حد اقل سفيدشان كنيم و او مي گفت نه نيازي نيست، تا به حال عمر من اينگونه گذشته است . در هر صورت تا آنجا بوديم حتي اجازه سفيد كردن آن دو اتاق را ندادند.همه مردم كوهدشت هم معتقد بودند از منزل ايشان تا مسجد جامع، مردم مسير از بركت وجودشان متاثر شده اند.اهل ذكر بودنش و ذكر گفتن و تواضعش و سلوك و راه رفتنش و نحوه برخوردش با مردم به نحوي بود كه همه مردم را تحت تاثير قرار داده بود.

بالاخره ايشان تقريبا تنها روحاني مقيم شهر بودند و شما هم امام جمعه شهر ،قطعا به واسطه دغدغه هاي مشترك و از جمله حوزه علميه ارتباطات شما در آن ده سال با ايشان زياد بود و مي دانستيد كه مرحوم آقاي مروجي نسبت به حوزه علميه باقر العلوم كه خودش بنا نهاده بود حساسيت ويژه داشت.نگاه ایشان به حوزه و تربیت طلاب چگونه بود؟

  گاهي اوقات راجع به حوزه باهم صحبت مي كرديم كه خوب است مقداري بيشتر به طلبه ها برسيم واز جهت امكانات و شهريه قدري توجه بيشتري بكنيم.ايشان مي گفت:طلبه اگر سختي نبيند در آينده نمي تواند فرد مفيدي باشد بايد در شرايط سخت با زي طلبگي درس بخوانند تا بتوانند رشد معنوي كنند.در هر صورت ايشان به همان اندازه اي كه براي خودشان چيزي نمي خواستند در نقطه مقابل دغدغه حوزه و طلبه ها را داشتند.

به نظر شما راز محبوبيت ايشان و جايگاهشان در دلهاي مردم چه چيز مي تواند باشد؟

ايشان در رفتار شخصي شان بسيار اهل مراقبت بودند، روزي به ايشان تعارف كردم كه از چاي و امكان پذيرايي كه بود ميل بفرمايند ،گفت نذر كرده ام اگر بيشتر از مقدار معين و مورد نياز مثلا بيشتر از يك چاي بخورم روزه فردا بر من واجب شود وخودم را عادت داده ام كه كم غذا بخورم و كم استفاده كنم. كارهايش روي حساب و كتاب بود،در خوردن و آشاميدن در سخن گفتن وخيلي چيز هاي ديگر اهل رعايت و مراقبت بود.مردم هم واقعا چون مي ديدند ايشان عالم عامل است و خودش اهل عمل است خيلي متوجه ايشان بودند و احترام مي گذاشتند و در دل مردم جاي گرفته بود .

ارتباط كاري شما با ايشان در بحث مراجعات مردم و پاسخگويي به نياز هاي ديني مردم چگونه بود؟در هر صورت شما امام جمعه شهر بوديد و ايشان روحاني قديمي، شما جوان و پر انرژي بوديد وايشان دوران كهولت و پيريشان را مي گذراندند.

در طول ده سالي كه در كوهدشت بودم ارتباط من با ايشان بسيار گرم و صميمي بود.اواخر صحبت شده بود كه بعد از ده سال از كوهدشت به اليگودرز بروم خوب مردم آن زمان خيلي لطف داشتند وايشان با اينكه اهل فضل و دانش بود و من هيچ گاه خودم را طلبه اي بيشتر در مقابل شان نمي دانستم ديدم با جمعي از معتمدين شهر آمدند منزل ما و تعبيراتي به كار بردند كه باعث شرمندگي من شد، اين روحاني پيرمرد با آن اوصاف معنوي و شان و جايگاه معنوي كه داشتند گفتند:امام جمعه در يك شهر حكم پدر را دارد و پدر هيچ موقع بچه هايش را رها نمي كند برود،الان اگر شما اين شهر را رها كنيد و برويد اين شهر بي صاحب ميشود وامروز كه در كوهدشت يك وحدتي ايجاد شده است وجود شما ضروري است . خلاصه اينكه ايشان وقتي بنا بود براي خودشان قدمي بر دارند هيچگاه جلو نمي افتاد اما وقتي مي ديد موضوعي براي عموم است پيش قدم ميشد .ضمن اينكه واقعا پشتوانه بزرگي براي فعاليتهاي ديني و مذهبي امام جمعه در شهر بودند.

يكي ديگر از ويژگي هاي مرحوم آيت الله مروجي عزت نفس ايشان بودكه من در ده سالي كه در كوهدشت بودم يك بار نديدم كه يك جمله اي مبني بر احتياج و نياز شخصي خودشان بر زبان بياورند و تا جايي كه بياد دارم نديدم از كسي يا جايي چيزي بخواهد و اظهار نيازي بكند،عزت نفس ايشان به اندازه اي بود كه هيچ موقع نه  به خودش و نه به ديگران اجازه نداد براي او چيزي بخواهند مستغني مستغني بود.با حد اقل ممكن زندگي مي كرد و زندگي ايشان هم براي ما و هم براي همه كساني كه مي آمدند و مي ديدند باعث عبرت بود.روزي يكي از آقايان روحاني كه در تهران براي خودش زندگي مرفهي درست كرده بود به ديدن من آمد،من ديدم بهترين راه براي اينكه ايشان مقداري متنبه شوند اين است كه ببرمشان پيش آقاي مروجي ،وقتي برگشتيم ديدم كه ايشان بسيار متاثر شده و با خود مي گفت:خدايا ايشان دارد زندگي مي كند ما هم داريم زندگي مي كنيم،او به چه فكر مي كند و ما در چه افكاري هستيم وبه چه صورت دارد حركت مي كند وچه كسي را الگوي خود قرار داده است.به اين جهات بود كه مردم به او علاقمند شده بودند وهميشه هم اين مطلب را داشت و مي گفت:بايد اول خدا را راضي كرد بعد مابقي چيزها خودشان درست مي شوند. او به اين حد از اطمينان قلبي رسيده بود.

خدمات مرحوم آيت الله مروجي و مشخصا خدمت ماندگار ايشان يعني تاسيس وتداوم حوزه علميه حضرت باقرالعلوم(ع) حايز اهميت است،از آنجايي كه شما به حسب مسئوليتتان در شهر در جريان كار حوزه و نقش مرحوم ايشان بوده ايد در اين زمينه اگر نكته اي باقي مانده بفرماييد.

حوزه علميه در هر جايي چراغ دين در آن جا محسوب مي شود.آقاي مروجي براي حوزه علميه خيلي زحمت كشيدند و خيلي تلاش كردند.عليرغم اينكه آقاي مروجي اهل هيچ درخواستي نبود ولي ايشان براي ارتقا حوزه از هيچ كوششي فر گذار نبودند براي پيشرفت حوزه هر گاه موقعيتي پيش مي آمد مثلا مسئولي مي آمد و يا خودشان در زمينه جمع آوري زكات، با زحمت فراوان اقدام مي كردند.بلاخره حوزه اي را كه خودشان سالها پيش با جمع محدودي طلبه پايه گذاري كرده بودند ، بناي ساختماني اش هم با همت خودش آغاز شده بود وتا بود تمام توانش اين بود كه حوزه را به نحواحسن اداره كند و البته به اداره حوزه بر اساس روش سنتي حوزه هم اعتقاد داشت.همانطور كه امام فرموده بودند به فقه جواهري اعتقاد دارند ايشان هم بر اين روال معتقد بود وبراي تربيت طلاب با  زي طلبگي، از ظاهر گرفته تا درس و بحث بسيار كوشا و جدي بودند والحمد لله امروز حوزه كوهدشت از حوزه هاي خوب و فعال استان لرستان محسوب مي شودكه طلاب خوبي تربيت كرده و آينده درخشاني هم دارد كه جزو باقيات الصالحات ايشان محسوب ميشود.

2015-07-10_151342

شما ده سال يعني از سال 65 تا 75 در كوهدشت بوديد.قبل از آن هم تجربه امامت جمعه در رامشير و رامهرمز را هم داشتيد از سال 75 هم تا كنون در شهرهاي اليگودرز و گرمسار مشغول اداره اين جايگاه اجتماعي و معنوي هستيد .كوهدشت را در مقايسه با جاهاي ديگر چطور ديديد؟

بنده تقريبا 31 سال است كه امام جمعه هستم. در كوهدشت يكي از ويژگي هاي مردم اين بود كه ظاهر و باطن مردم يكي بود،در اين مدتي كه من كوهدشت بودم مردم اعتماد خاصي پيدا كرده بودند كه من اين اعتماد را نه قبل ديده بودم و نه بعد كه تا اين اندازه به يك طلبه اطمينان  شود. مثلا در نماز وقتي براي باران دعا مي كرديم مردم اعتقاد داشتند كه حتما باران مي آيد واصل هم براي استجابت دعا هم همين اعتقاد است، لذا به خاطر همين اعتقاد خداوند هم تفضل مي كرد و باران رحمتش را نازل مي نمود.ويژگي ديگر مردم كوهدشت اين بود كه زياد سخت گير نبودند كه همه چيز را از لحاظ قانوني حل وفصل كنند سعي مي كردند كمتر دادگاه بروند و راضي بودند مشكلاتشان را پيش يك طلبه مطرح كنند تا بروند دادگاه پيش قاضي و اين هم نشانه اعتمادشان به روحانيت بود شما آن زمان را به ياد بياوريد يك شهرستان بود و يك قاضي به نام آقاي عبداللهي كه به همه امور مي رسيد براي اينكه مردم قسمت عمده مسايلشان را در بين خودشان و يا در دفتر امام جمعه رفع و رجوع مي كردند.ويژگي ديگر مردم كوهدشت سخاوتمندي آنها بود عليرغم اينكه وضع مالي آنجا خيلي خوب نبود ولي با اين وجود مردم بسيار سخي بودند و خدا هم بر همين اساس خير و بركتش را بر مردم نازل مي كرد .خصوصيت ديگر مردم پافشاريشان بر حق بود معمولا مردم اگر به مطلب حقي مي رسيدند ديگر رها نمي كردند.ما اول كه آمديم مردم خيلي روي خوش نشان ندادند 150 نفر بيشتر نماز جمعه نمي آمدند بعد وقتي ديدند راهي كه ما دنبال مي كنيم راه حقي است و دنبال خط و جناح نيستيم ديگر رها نكردند و از اين رو تا روزهاي آخر كه آنجا بوديم هميشه نماز جمعه با شكوهي داشتيم ولذا وقتي آقاي موسوي دامغاني معاون شوراي سياستگذاري ائمه جمعه براي معرفي امام جمعه بعدي رفته بودند تعريف مي كرد مي گفت من اولين باري است كه براي معرفي امام جمعه اي مي روم مي بينم مردم براي امام جمعه قبلي گريه مي كنند.و لذا اين را كه گفتم فقط براي اين بود كه بگويم مردم كوهدشت وقتي حقي و يا راه درستي را تشخيص مي دهند پاي كار مي ايستند و در حمايت از مسير درست هم همواره حساب شده و با اعتقاد هستند.

مردم كوهدشت در شجاعت هم كم نظيرند. آيت الله نعيم آبادي امام جمعه ونماينده فعلي ولي فقيه در بندر عباس، آن زمان آمده بود كوهدشت و رشادت رزمندگان كوهدشت را كه ديده و شنيده بود مي گفت نظام به جاي اينكه برود در برخي جاها براي جنگ سرمايگذاري كند بهتراست قدري بيشتر به كوهدشت توجه كند و توانش را اينجا بگذارد همين جوانان تكليف جنگ را روشن مي كنند. در عمليات مرصاد هفت هزار نفر از مردم كوهدشت رفتند و سينه سپر كردند جلوي دشمن ايستادند واين در حالي بود كه خيلي از شهرها ي اطراف تخليه كرده و رفته بودند در هر صورت در كنار ساير صفات خوب مردم كوهدشت شجاعت،سخاوت و يك رنگي از مشاهدات عيني من در آنجا بود.

شما در طول مدتي كه در كوهدشت بوديد منشا بركات و خدمات خوبي شديد با وجود اينكه مي فرماييد در ابتدا كار سخت بود اما به سرعت توانستيد در دل مردم جا باز كنيد از روزهاي آغاز كار و كلا فضاي كارهاي فرهنگي كوهدشت حتما گفتني هاي فراواني داريد كه البته بايد در مجال جداگانه اي به آن پرداخت ولي مايلم از اين فرصت پيش آمده قدري خاطرات شما را مرور كنيم.

 از همان ابتدا در كوهدشت احساس مي كردم اگر سخني مي گويم هدر نمي رود. مثلا يك روز همان اوايل رفتم مجلس ختمي در مسجد ديدم از شدت دود داخل مسجد پيدا نيست گفتم اين جا چه خبر است؟گفتند در فاتحه خواني رسم است كه تا پايان چند بار سيني پر از سيگار را مي چرخانند ومردم هم سيگار بر مي دارند و مي كشند. من ديدم عجب چيز بدي است، يك اطلاعيه اي دادم و در آن پيشنهادهايي نوشتم كه در مراسم ختم و فاتحه چه بشود و چه نشود،خيلي زود مردم همراهي كردند ،خادم مسجد آمد گفت كه در اولين مجلس سيگار آورده اند و من گفته ام كه امام جمعه ممنوع كرده است و صاحب عزا بدون هيچ مقاومتي پذيرفته است . يا مثلا ديدم در كوهدشت تا چهل روز در منزل صاحب عزا خرج مي دهند ، اطلاعيه دادم كه براي اموات، مستحب چيست و واجب كدام است و توصيه دين چيست،ديدم خيلي زود جا افتاد و مقاومتي هم نشد. همان طور كه گفتم در حل و فصل دعوا ها و اختلافات مردم بيشتر حكميت يك طلبه را مي پذيرفتند تا محكمه و قاضي و دادگاه واين را شما در خيلي از جاها نمي ديديد.الان هم من در جاهاي ديگر وقت مي گذارم و صحبت مي كنم ولي تاثيري كه در كوهدشت مي ديدم نمي بينم. از ويژگي هاي كوهدشت خيلي مي توان گفت.من وقتي از سفر مكه برگشتم به آقاي هاديان گفتم كه براي نزديكان و مسئولين شهر يك نوبت شام بدهيم شما خودتان هم در جريان بوديد ،ديدم مردم به اندازه اي لطف كردند ومحبت نمودندكه ما چندين شبانه روزشام و نهار درست كرديم و مهماني داديم. البته مايه اش هم خيرات خود مردم بود كه هديه مي آوردند وما هم فقط درست مي كرديم وتبديل به غذا مي كرديم و پذيرايي مي كرديم تا جايي كه من ديگر توان سر پا ايستادن نداشتم.محبت مردم به گونه اي بود كه امام جمعه را متعلق به خودشان مي دانستند به نحوي كه من احساس مي كردم مهمان مردم هستم.

سالهاي اول حضور شما در كوهدشت مصادف بود با سالهاي اوج دفاع مقدس كه دوران افتخار آميزي براي تاريخ كوهدشت است و شما خيلي از شهداي گرانقدر كه سرمايه هاي ابدي مردم كوهدشت هستند و خانواده هاي آنها را مي شناسيد به نظر شما مناسبات مردم با دفاع مقدس چگونه بود؟

 گذشته از گردانهاي رزمي جوانان كوهدشتي و دلاوري هايشان ،مردم عادي در كمك به جبهه و جنگ با اينكه وضع مالي مناسبي هم نداشتند در بحث كمك به جبهه بسيار فعال و سخاوتمند بودند. به خاطره دارم كه يك روز سردار حاج نوري فرمانده لشكر 57 حضرت ابوالفضل(ع) تماس گرفتند وگفتند كه رزمندگان در كردستان با كمبود آذوقه به ويژه گوشت و مواد پروتئيني مواجه اند.با اينكه شهر بمباران مي شد ومردم در شهر نبودند همان موقع در دفتر امام جمعه جلسه اي تشكيل دادم و گفتم از جبهه اين پيغام رسيده است.در مدت يك هفته 13 كاميون گوسفند جمع آوري شد و من خودم و نماينده وقت و چند نفر از مسئولين شهرستان رفتيم منطقه عملياتي “گمو”و” گرد رش” هداياي مردم را به رزمندگان رسانديم و برگشتيم. شما ميدانيد كه موشكهايي كه به عراق اصابت ميكرد بخشی از مناطق اطراف كوهدشت پرتاب مي شد اما من نشنيدم كه كسي پيدا شود و عليه نظام قدمي بردارد و اسرار نظام را افشا كند.مردم واقعا در شرايط سخت جنگ همراهي شان با نظام در سطح عالي بود در برخي جاها مي شنيديم مردم به خاطر كمبود آذوقه اعتصاب و يا اظهار نارضايتي مي كردند اما در كوهدشت در آن شرايط سخت نانوايي ها نانشان مي ماند ،علتش هم اين بود كه روستاييان كه ميزبان مردم جنگ زده بودند خودشان آذوقه مردم را تامين ميكردند وكمبودي احساس نمي شد حتي در قم از اين دست مشكلات وجود داشت و البته ما وقتي تعريف مي كرديم خيلي ها باورشان نمي شد.

رابطه مردم كوهدشت را در كل با روحانيت چگونه ارزيابي مي كنيد؟

روحانيت در كوهدشت عليرغم تعداد كم، خوب عمل کرده است و به همين جهت مردم هم خوب برخورد مي كردند حتي اگر شخصي عملكرد بدي هم داشت مردم رازداري مي كردند.مثلا طلبه اي رفته بود جايي و بد عمل كرده بود ولي مردم به من منتقل نكردند بعد گفتم چر نگفته ايد  گفتند ما سعي كرديم كه پنهان كنيم كه هم شما را ناراحت نكنيم هم آسيبي به آبروي روحانيت وارد نشود.در كل روحانيت نزد مردم كوهدشت احترام داشت و رابطه حسنه اي وجود داشت كه البته احترام و رابطه دو طرفه ومتقابل بود.

2015-07-10_150417

در مدتي كه در كوهدشت بوديد حتما به اين نكته التفات فرموديد كه مردم كوهدشت و به ويژه جوانان آن از هوش سياسي سرشاري بهره مند هستند و قطعا خاطرات خوبي هم داريد.

 بله واقعا كوهدشتي ها داراي اطلاعات و معلومات عميق سياسي هستند.شش ماه قبل از اينكه آقاي منتظري بركنار شوند آن موقع در دبيرستان امام جعفر صادق(ع) كه من رفته بودم براي سخنراني برخي آمدند و به من گفتند اين شيخ هم كه خراب كرده است و اين نشان ميداد كه مردم و به ويژه جوانان نسبت به موضوعات سياسي حساس وپيگير هستند واز مسایل سیاسی پشت پرده هم با اطلاعند، لذا همانطور است كه مي گوئيد مردم كوهدشت داراي بينش سياسي دقيق و عميقي هستند و فكر مي كنم از قبل هم چنين بوده اند.

دوره اي كه شما كوهدشت بوديد حوادث تلخ و شيرين سياسي زيادي مخصوصا در جريان انتخابات كوهدشت رخ مي داد، حتما خاطراتي هم از آن دوره داريد.مخصوصا آن واقعه تلخي كه چند نفر بي گناه كشته شدند و درگيريهايي در اطراف فرمانداري رخ داد.

انتخابات(سال68) را به آرامي پيش  برده بوديم، ولي معاون سياسي و فرماندار وقت مقداري كار شكني كردند ونگذاشتند.  همان روز ها رييس اداره اطلاعات وقت كوهدشت آمد و گفت  اگر شما ورود نكني اينها نمي توانند هيات اجرايي  تشكيل بدهند. البته آنها نمي خواستند امام جمعه در كارشان دخالت كند بعد ديدند ظاهرا چاره اي ندارند ،بعد از نماز مغرب و عشاء بود كه فرماندار آمد پيش من و گفت خوب است امشب شما هم سري بزنيد فرمانداري.

من هم رفتم و با وساطت من و صحبتي كه با عقلاي هر دو طرف كردم ليست هشت نفر را به 30 نفر مدعو دادم و گفتم لطفا به اينها راي بدهيد تا غائله بخوابد با اينكه برخي معترض بودند ولي با راي زني با اشخاصي مثل مرحوم حاج سيد علي رضا هاشمي،ابراهيم باقري وعلي تيموري به نتيجه رسيديم تا اينكه ساعت 11 شب قبل از اتمام مهلت قانوني  هيات اجرايي تشكيل شد.

در كل مسئولين سياسي شهر و استان به علت محاسبات غلطي كه داشتند دچار اشتباه شدند و بعد ازانتخابات مردم  متاسفانه به خيابانها ريختند و بعد چند نفر بي گناه هم كشته شدند. اگر به محض وقوع هم من در جريان قرار مي گرفتم شايد مي شد مانع از آن اتفاق ناگوار شد ولي چون نمي خواستند من در مسائلشان دخالت كنم مرا در جريان نگذاشتند .

بعد هم وقتي رييس اطلاعات گفته بود برويم فلاني را بياوريم گفته بودند كه در شهرستان نيست  در حالي كه بودم و اگر در بين مردم حاضر مي شدم مردم به حسب تجربه  در موقعيت هاي ديگر حرف مرا گوش مي كردند و متفرق مي شدند .

بعد هم وارد ماجرا شديم و با كمك معتمدين، شهر آرام شد وجالب كه همان كارهايي كه در دفتر من مكتوب و به توافق وامضاي طرفين رسيد تا شهر آرام گرفت را در شوراي تامين استان بدون اینکه نامی ببرند به عنوان كار  خودشان معرفي كردند .

البته خاطرات شيرین كوهدشت بيش از تلخي هاست .

مجددا از شما سپاسگزارم كه وقت داديد و اين مجال فراهم شد. براي بنده هم فرصت مغتنمي بود تا هم امروز در نماز جمعه با شكوه گرمسار شركت كنم و تداعي خاطرات 20-25 سال پيش بشود و هم از سخنان ارزشمند شما در باره مرحوم آيت الله مروجي وسایر موضوعاتی که مطرح شد بهره ببرم.

من هم براي شما توفيق آرزو مي كنم و اميدوارم در مسير فعاليتهاي فرهنگي تان خداوند شما را ياري بدهد .

انتهای پیام/