گروه : یادداشت
ساعت : ۱۳:۲۳
شناسه : 17056
تاریخ : ۲۱ مرداد ۱۳۹۴
«ای بمیری باندبازی!» «ای بمیری باندبازی!»

سرویس یادداشت “کانون سبحان” /سید صادق محمدی وفایی: برای علامه حلی مسئله ای فقهی مطرح شده بود که اگر حیوانی در چاه بمیرد و باعث‏ شود که میته نجس در چاه باقی بماند، با آب چاه چه باید کرد؟ اتفاقا در این هنگام حیوانی در چاه آب منزل علامه حلی افتاد و او ناگزیر بود […]

2015-08-12_015207سرویس یادداشت “کانون سبحان” /سید صادق محمدی وفایی: برای علامه حلی مسئله ای فقهی مطرح شده بود که اگر حیوانی در چاه بمیرد و باعث‏ شود که میته نجس در چاه باقی بماند، با آب چاه چه باید کرد؟ اتفاقا در این هنگام حیوانی در چاه آب منزل علامه حلی افتاد و او ناگزیر بود برای خود نیز استنباط حکم بکند.

در این مورد به دو طریق امکان حکم کردن وجود داشت; اول اینکه چاه را به کلی پر کنند و از چاه دیگری استفاده نمایند و دیگر اینکه مقدار معینی از آب چاه را خالی کنند و از بقیه آب بلا اشکال استفاده کنند.

علامه حلی متوجه شد که در مورد این مسئله نمی‏تواند بدون غرض حکم کند زیرا که نفع خود او هم در قضیه مطرح بود. این بود که دستور داد ابتدا چاه را پر کنند و بعد با خیال راحت و بدون فشار وسوسه نفس به صدور حکم و ارائه فتوا پرداخت. اکنون بنده نیز به دور از هر صندلی و میز ریاستی و بدون این که به فکر به دست آوردن طعمه ای از حکومت باشم ،نکاتی را از باب دلسوزی تقدیم می کنم:

یکم :

شخصی محکوم می شود در دادگاه تجدید نظر نیز حکم تایید می شود عده ای بدون این که پرونده و مستندات آن را ببینند ، زانوی غم را در بغل می گیرند و قاضی می شوند و به صراحت می گویند رایی است خلاف قانون و شرع !

عده ای دیگر خوشحال تر از هر کسی می گویند حقش بیش از این بود و بوق ها و سایت های تبلیغاتی را روشن می کنند و چنان از سر و رویشان خوشحالی تراوش می کند که گویا همه ی صهیونیست ها و داعشیان به درک واصل شده اند!

راستی چرا برخی برای زندانی شدن محکومی بر دستگاه قضا آفرین می گویند و برای محکوم شدن دیگری دستگاه قضایی را محکوم می کنند؟!

مردم نیز از مبارزه با مفاسد خوشحالند ولی از جاری شدن اشک خانواده ی مفسدان ومحکومان کیف نمی کنند .آنان می گویند کاش سازمان های نظارتی قوی داشتیم تا برخی ها به درجه ی محکومیت سقوط نمی کردند.

ای بمیری باندبازی

دوم:

توافقی هسته ای حاصل شد دلسوزان نظام کنجکاوانه و دلسوزانه و اخلاق وارانه ، به سیمای توافق نگاه می کنند. و مذاکره کنندگان را سرداران دیپلماسی و اشخاصی امین می دانند، ولی عده ای فقط از عینک باند و جناح به چهره ی توافق می نگرند از اینرو گاه حرفهای می زنند که مادر بچه مرده نیز به خنده می افتد!

عده ای می خواهند توافق را به جایی برسانند که طرفداران فلان جناح در انتخابات اسفندماه مجلس نشین شوند! عده ای نیز توافق را باختی تمام عیار وآشکار می پندارند و گاه مذاکره کنندگان را افرادی …می پندارند!

ای بمیری باندبازی

سوم:

نقد به معنای دیدن خوبی ها و یافتن و تذکر دادن ضعف هاست ، ولی سالها ی سال است، گویا واژه ی نقد تغییر معنا داده است زیرا گاه تخریب را نقد می دانند ! افرادی نیز هرگز نکات قوت را نمی بینند و فقط فقط سیاه نمایی می کنند.

ای بمیری باندبازی

چهارم

وحدت ملت و خوش خویی و خوش گویی و مدارا کردن با مردم در متن دین قرار دارد ، ولی نمی دانم چرا از برخی زبان ها ، فقط تندی و تنش آفرینی و باندبازی صادر می شود!

ای بمیری باندبازی

پنجم :

سوء ظن نداشتن سفارش قران کریم است اما نمی دانم چرا گاهی به هر سوء ظنی ، چون سندی محکم آثاری مترتب می شود!

ای بمیری باندبازی

به استاد قرائتی گفتند باندبازان را نصیحت کنند تا کمتر به جان هم بیفتند. او فرمود : باندبازان مانند دست چرب می مانند .دست چرب آب پس می دهد و باندبازان نصیحت را!

ای بمیری باندبازی