گروه : یادداشت
ساعت : ۱۲:۳۲
شناسه : 18323
تاریخ : ۲۰ مهر ۱۳۹۴
از هانی و هانا تا یتیمان کربلا! از هانی و هانا تا یتیمان کربلا!

سرویس یادداشت و مقاله “کانون سبحان”/ حجت الاسلام والمسلمین سید صادق محمدی وفایی: دوشنبه ۲۰/۷/۹۴است تا محرم فقط چند روز مانده است سیدحسینم را به مدرسه بردم در مسیر مدرسه جناب تاج رئیس سازمان لیگ ، به رادیو آمد و فرمود :در این بازی که نخستین بازی تیم پیروزی است که بدون مرحوم هادی نوروزی […]

سرویس یادداشت و مقاله “کانون سبحان”/ حجت الاسلام والمسلمین سید صادق محمدی وفایی: دوشنبه ۲۰/۷/۹۴است تا محرم فقط چند روز مانده است سیدحسینم را به مدرسه بردم در مسیر مدرسه جناب تاج رئیس سازمان لیگ ، به رادیو آمد و فرمود :در این بازی که نخستین بازی تیم پیروزی است که بدون مرحوم هادی نوروزی بازی می کند بلیط دیدار مجانی نیست بلکه همه در آمد تقدیم خانواده نوروزی می شود.

شنیدن همین چند جمله کافی بود که به عالم هانا و هانی نوروزی بروم ودلم سرتا پا اشک شود:

در آن بازی هانا و هانی نوروزی به سیمای تلوزیون نگاه خواهند کرد تیم پیروزی را خواهند دید .دوستان بابا همه آمده اند و ورزشگاه هم ورزشگاه آزادی است اما هر چه تلاش و دقت می کنند تا برای لحظه ای هم شده رخ بابا و قد و قامت او را ببینند، موفق نمی شوند ! از ندیدن بابا بسیار تعجب می کنند و دستی به چشمانشان می کشند و می گویند نکند تازه از خواب بیدار شده ایم و قدرت تشخیص و تمرکز لازم را نداریم! اما باز هر چه نگاه می کنند و هر چه بهترین و قدرتمندترین نگاهها را به کار می برند ،شماره ی ۲۴ را نمی بینند!

به نیمکت تیم نگاه می کنند باز خبری از بابا نیست!

ندیدن بابا برای آنها بسیار سخت است آخر هانا و هانی گلهای نوشکفته ی هادی اند و این گلها بدون هادی و یار و یاور ا پژمرده خواهند شد! به مادرشان نگاه می کنند شاید او راهی برای پیدا کردن بابا نشان دهد اما دیدن مادر همان و گریه و اشک مادر همان!

بار خدایا چه شده است چرا چند روزی است مادر این همه گریه می کند؟! دلتنگ مادر می شوند ولی چون مدتی است درآغوش بابا جا نگرفته اند و از محبت بابا محروم شده اند از کنار اشک مادر می گذرند و می گویند مامان چرا بابا را نمی بینیم ؟! مگر این همان تیم پیروزی نیست که بابا کاپیتانش بود؟! آیا تیمش را عوض کرده است؟ در چه تیمی بازی می کند که ما آن تیم را نگاه کنیم؟

گریه های مادر بیشتر و بیشتر می شود زبانش بند می آید و نمی تواند بگوید در این دنیا دیدن هرچیزی برای شما شاید امکان داشته باشد ولی دیدن بابا هرگز! چه کند چه بگوید به ناچار می فرماید : آری عزیزانم بابا تیمش را عوض کرده است و مربی تیم اجازه نمی دهد تلوزیون آن تیم را نشان دهد.به خدا بابا جایی رفته است که همه باباها به آنجا خواهند رفت و حتی روزی فرا خواهد رسید که ماها نیز به دیدارش می رویم.

به دلم گفتم ای دل بسوز برای هانا و هانی هایی که از دیدن رخ پدر و مادر و حتی از دیدن رخ پول و محبت هم محرومند!
ای دل مرحوم نوروزی با سکته ای آنهم در طول چند دقیقه با دنیا وداع کرد و در آن روزی که جنازه مرحوم هادی نوروزی در ورزشگاه آزادی قرار گرفت بیش از بیست هزار نفر یادش را گرامی داشتند و ملتی به بزرگی ملت ایران برایش طلب رحمت کردند.اما در روز عاشورا امام حسین (ع) و دیگر یارانش را در جلوی چشمان، اهل و عیال و بچه ها سر بریدند! آتش زدن خیمه ها و زدن یتم ها وتشنگی بچه ها و پرپر شدن علی اضغر و به اسارت رفتن زن و بچه ها امام کجا و یتیمی هانی و هاناها کجا؟ پس ای اشکها ببارید .