گروه : اخبار پیشنهادی » شهدا » کوهدشت
ساعت : ۱۹:۵۸
شناسه : 22150
تاریخ : ۰۱ دی ۱۳۹۴
مثنوی «علمدار نور» تقدیم به تقدیم به شهدای جبهۀ مقاومت اسلامی و مدافعان حرم آل الله /منصور نظری مثنوی «علمدار نور» تقدیم به تقدیم به شهدای جبهۀ مقاومت اسلامی و مدافعان حرم آل الله /منصور نظری

به مناسبت شهادت سردارسلحشور سپاه حزب‌الله، سردار مقاومت سمیر قنطار، مثنوی «علمدار نور» تقدیم به شهدای جبهۀ مقاومت اسلامی و مدافعان حرم آل الله

2015-12-22_082544
بـِسـم ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ و الصِّـدیقیــن
به مناسبت شهادت سردارسلحشور سپاه حزب‌الله، سردار مقاومت سمیر قنطار، مثنوی «علمدار نور» تقدیم به شهدای جبهۀ مقاومت اسلامی و مدافعان حرم آل الله
از یهودا بوسۀِ مکر و فریب – می‌کشد در خون  مسیحا دیگر بر صلیب
شب شبیخون بر سَحَرگَه میزند  –    نِشتر کین بر رَگِ مَه میزند
خونِ مَه پاشیده بر دامانِ روز  –  می‌چکد از آسمان، بارانِ سوز
در شبِ  بزمِ جنایتکارها  –  می‌چکد خون از تنِ قنطارها
در میان زوزۀِ  کفتارها    – غرقه در خون پیکرِ سردارها
می‌چکد خون از تنِ آزاده‌ها  – سر به تیغِ عشقِ دلبر داده‌ها
کرده جانبازی ولی را بارها  – لشکرِ حق را عَلَم بردارها
ای به خاک افتاده در خون جِسمِتان  – بر حَرَم شُهره مُدافع اِسمِتان
سَر شکوه، از نامِتان افراخته  –  نَردِ جان با عشقِ زینب باخته
ای امیرانِ سپاهِ عشق و شور  –  با سُلیمانی به سرداریِ نور
طاقِ دل‌ها خَم  ز درد و داغتان  – خورده مُهر کربلا اوراقتان
خون روان، چشمِ فلک را یادِتان  – کرده سودایِ وَلا فرهادتان
ای شقایق‌های سینه‌سُرخ عشق  –  کربلا را رهسپارانِ دمشق
ای به دردِ عشقِ زهرا مُبتلا  — سَرکشیده جامِ خون‌رنگ بَلا
با شمایم ای کفن پوشانِ پاک  – کربلا را عاشقانِ سینه‌چاک
سَروهای گشته غرقِ خون و خاک  – عاشقانه گشته بَر زینب، هلاک
شاهدانِ باده‌نوش بزمِ عشق  –  ای سلحشورانِ غوغایِ دمشق
ای وَلا را با بلا آمیخته    –  کربلا را خون زِ رگ‌ها ریخته
لاله‌های پَرپَرِ دشتِ حلب  –  ای شبیخون بُرده‌ها بر ظلمِ  شب
سر به داران، قومِ سرداران، سلام – فاتحانِ لشکرِ باران سلام
ای نموده از برایِ حق قیام    –  جان فدایی‌هایِ زینب، اَلسَّلام
اَلسَّلام ای پاره تن‌ها اَلسَّلام  –  کُشته اِی دور از وطن‌ها اَلسَّلام
ای علمداران و یارانِ امام      –  بر وفاداریُّ و مردی‌تان سلام
ای ز ِخان و مان و جان بُگذشته‌ها  –  گَشته از ما و من و جُز او رها
بر شکوهِ عشقِ شورانگیزتان –  بر تنِ صدپارۀِ خون‌ریزتان
بر دَمِ آخر که جان می‌باختید  –  کربلا با خونِ خود می‌ساختید
بر تنِ صدپاره چون اربابتان  –  بر لبانِ تشنۀِ بی‌آبتان
ای علمداران بر گِردِ خِیام  –  بر غروب سُرخِ تان ما را سلام
سر به دارِ عشقِ یار آویخته  –  شورِ عشق از نامتان انگیخته
در دمشقِ عاشقی جانبازِ یار    –    از گناهِ عشق زهرا سَر به دار
ای سَلحشوران صُبحِ اِنتقام  –  عاشقانِ خُفتۀِ در خون، سلام
تیغِ صهیون گرچه سر زَد لاله را –زد شبیخون آن امیرِ واله را
گرچه پرپر کرد امیر عشق را    –  سر بُرید آن یارِ پیرِ عشق را
  ظلمِ صهیون رَه اگر بر لاله بَست  –  قامتِ آلاله  را درهم شکست
طَرفی اما نِی برد این قومِ پَست  -خونِ آن آزاده را  صد لاله رَست
تا طریق عاشقی در کار هست  –  رهسپارِ کربلا بسیار هست
کربلا را تا علم بردارهاست  -جاودان، رَسم و ره قَنطارهاست
کِی بمیرد او که جان بازد به عشق؟  –  سر ببازد بهر زینب در دمشق
به امید ظهور حضرت یار …
اول دیماه 1394 منصور نظری