گروه : اخبار پیشنهادی » عمومی » کوهدشت » لرستان » یادداشت
ساعت : ۲۱:۰۱
شناسه : 22887
تاریخ : ۱۲ دی ۱۳۹۴
نکاتی در مورد امام زادگان و امامزاده سیدابوالوفا(ع) نکاتی در مورد امام زادگان و امامزاده سیدابوالوفا(ع)

حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی،فرموده اند: «هرچند امامزادگان به ظاهر خاموش­­اند اما در واقع آنها شب و روز در حال تبلیغ اسلام هستند.واقعیت این است که امامزادگان در سراسر کشور پناهگاهی برای مردم هستند

نکاتی در مورد امام زادگان و امامزاده سیدابوالوفا(ع)

سرویس «یادداشت و مقاله » «کانون سبحان»/حجت الاسلام والمسلمین سید صادق محمدی وفایی :حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی،فرموده اند: «هرچند امامزادگان به ظاهر خاموش­­اند اما در واقع آنها شب و روز در حال تبلیغ اسلام هستند.واقعیت این است که امامزادگان در سراسر کشور پناهگاهی برای مردم هستند و هنگامی که مشکلی برای مردم پیش بیاید و بخواهند توسل به درگاه خدا پیدا کنند و شفیعانی داشته باشند برای حل مشکلاتشان به سراغ آنها میروند و یقین داریم که در روحیه آنها اثر می‌گذارد و هم روحیه می‌دهد و هم سطح تقوا را بالا می برد و هم حالت توبه از گناه به آنها دست می‌دهد و این‌ها برکاتی است که از امامزادگان و از زیارت امامان و پیامبر اکرم(ص) و خانه خدا حاصل می‌شود.»

به چه کسی «امام زاده» گفته می شود؟
واژة «امام زاده» مركب از واژگان ، «امام» و «زاده» است. منظور از امام، پيشوايان دوازده گانة تشيع است. مقصود از«زاده» فرزندان بي­واسطه و با واسطة امامان است.
دکتر صادق آئینه‌وند،محقق تاریخ اسلام می‌گوید:«امامزاده به فردی گفته می‌شود که فرزند یکی از ائمه اطهار(علیهم‌السلام) باشد ؛یا نسبش با یک یا چند واسطه از سمت پدری به آنها برسد.» بنابراین امام زادگان به دو گروه تقسیم می شوند.
الف) امام زادگان بدون واسطه که خود فرزند امامند. تعداد اين گروه، اندك است. در قم چهارنفر به عنوان فرزندان بلاواسطه امامان مشهورند که عبارتند از:حضرت فاطمه معصومه(س) ، علی بن جعفر (ع) ، حمزه بن موسی(ع) و موسی مبرقع فرزند امام جواد(ع). در شیراز هم شاه چراغ (ع) وجود دارد.
ب)امام زادگان با واسطه؛ بسياري از امام زادگان با يك يا دو واسطه به معصوم ، مي،رسند؛ اما تعداد زیادی نيز با چندين واسطه به امام می­رسند.

چند امامزاده در ایران وجود دارد؟
هر چند گفته شده است تعداد ده هزار و پانصد امامزاده به ثبت رسیده است.و فقط حدود دوهزار امامزاده دارای سند یا شجره نامه وجود دارد اما حجت الاسلام محمدی رئيس سازمان اوقاف و امور خيريه می فرمایند : « رسانه هاي غربي از افزايش علاقه مردم به امام زاده ها هراس دارند و به همين خاطر در پي ايجاد شبهه در اصل وجودي اين امام زاده ها هستند. از سوي مرکز آمار اطلاعات دقيقي در خصوص تعداد رسمي امام زاده هاي سراسر کشور ارائه نشده است. و به دليل زندگي پنهاني بسياري از امام زادگان، زندگي نامه دقيقي از آنها را در اختيار نداريم و بسياري از بقعه هاي آنها بعد از مرگشان پنهان مانده اند شناسایی امام زادگان به صورت قطعی گاه غیر ممکن است»

چرا این همه امامزاده ها به ایران مهاجرت ‌کرده ­اند؟به دلایل و علل زیر به ایران سفر کردند :

یکم:ظلم ظالمان و مظلومیت آل علی (ع) دوم: ارادت شیعیان ایران نسبت به ائمه(علیهم‌السلام) سوم : وجود سرشار از خیر و برکت امام رضا(ع) در ایران.چهارم :گروهی از شیعیان و امامزاده‌ها همراه کاروان حضرت معصومه‌(س) به ایران آمدند. پنجم:«برای جذب نيرو براى قيام به ایران آمدند.ششم: امنیت داشتن ایران.هفتم: عده زیادی از سادات بودند که چون علویان زیدی مذهب در طبرستان سلسله حکومتی برای خود تشکیل دادند،به آنها پیوستند

چرا گاهی برخی­ ها نسبت به زیارت امامزادگان به شک و تردید می افتند؟

تعداد بسیار کمی از افراد جامعه در شک و دو دلی به سر می برند، از اینرو به ايجاد تشكيك در امر امامزاده‌ها می پردازند و به سمت این خورشيدهای فروزان، خاك می پاشند؟! شک این شکاکان به علل و عوامل مختلفی است که می توان آنهارا به گروههای زیر تقسیم کرد:

گروه اول:
برخی ها معنای امام زاده را خوب متوجه نشده اند و امام زاده را فقط در امام زاده های بلافصلی که امام زاده بودنشان قطعی است خلاصه کرده اند و از منظر آنان باید حرم و بارگاه ده هزار و چهارصد و نود و چند امام زاده دیگر را که از نوادگان امامان معصوم هستند را تخریب کرد! این عده باید بیش از این مطالعه کنند و به متخصصین امرمراجعه کنند.

به این گروه باید گفت این که مقام معظم رهبری(دام­ظله­العالی)فرمودند:« امام­زادگان باید به قطب­ های فرهنگی تبدیل شوند» منظورشان کدام امام زادگان است؟ آیا منظورشان ، فقط آن امام زادگان بلافصل بوده است ؟ آیا او فرموده اند هر جا یقین و اطمینان به امام زاده بودن داشتید، آن را به قطب فرهنگی تبدیل کنید؟!
از این امامزادگان یقینی چند نفر وجود دارد؟ به یقین رئیس سازمان اوقاف و امور خیریه، که منصوب آن ولی امر است سیاست های کلی را از او می گیرد .پس در این موضوع هم تابع او باشیم.

گروه دوم:
عزیزانی هستند که کتابی را مطالعه می کنند ولی بسیاری از کتابها را نمی بینند و چون در امور امامزادگان دانشی ندارن به شک و تردید می افتند و زیارت رفتن امامزادگان را نیز مشروط به داشتن سند می کنند.

به این افراد باید گفت وقتی در تعداد و نام فرزندان امامان اختلاف است چگونه تصور می شود در مکان دفن آنها و نوادگانشان اختلاف نباشد؟!

این امام زادگان، غریبانه زیسته اند و وقتی آنها را دفن کرده اند، ثبت احوالی وجود نداشت که خلاصه فوتی و تاریخ و نام مشخصاتی درستی تنظیم شود.آن زمان صدا و سیمایی نبود که از تشیع جنازه تک تک امامزادگان و دفن و مجالس ختم آنها فیلم برداری کند.

بسیاری از ان امامزادگان به ایران فرار کردند تا ظالمان جانشان را نگیرند و گاه از ترس ناشناسانه زندگی می کردند، با آن شرایط شماها نیز،هر گز به سند روشنی نخواهید رسید.

پرسش بنده این است شماها چگونه با اختلافی که گاه در تاریخ ولادت و شهادت و مکان دفن برخی دیگر از ستارگان درخشان اسلام وجود دارد کنار می آیید؟ برترین و بهترین شخص روی کره زمین رسول خدا(ص) بوده است آیا او شهید شده است یا به مرگ طبیعی از دنیا رفته است نظریه قطعی شما چیست ؟وقتی علت قطعی رحلت رسول الله(ص)روشن نیست ، تاریخ چگونه زیستن و چگونه و کی مردن امام زادگان و نوادگان آنها ، چگونه روشن خواهد بود؟! سر امام حسین (ع) در کجا دفن شده است ؟ آیا قبری منسوب به حضرت زینب(س) در مصر وجود ندارد؟! واقعا آن حضرت در کجا دفن شده است؟ نظر آن عالی جنابان درچنین مواردی چیست؟ آیا نظرتان این است چون یقین ندارید کجا دفن شده است پس زیارت رفتن هم ممنوع است؟ !

این گروه توجه داشته باشند که مراجع عظام تقلید و علمای دین بر این نکته تاکید دارند که اظهار نظر کردن درباره صحت و سقم امامزاده‌ها و نسب آنها نباید به‌آسانی انجام ‌شود. آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی می‌فرماید:« به ‌طور کلی نمی‌توان بر نفی و اثبات امامزادگان و بقاع متبرکه نظر داد.»

زیرا بسیاری از امام زادگان از ترس جور در پنهانی به ایران آمدند و ناشناسانه زیستند و نسب نویسان از احوال و پایان کارشان اطلاعی نداشته اند.از سویی یادداشتی که بر قبر علویان نوشته می شد به خط کوفی بوده است .در زمانهای بعد آن را به خط ثلث یا نسخ بر می کرداندند.دشواریهای خط کوفی و در اعجام و اعراب و قرائت و گاه مشکلاتی را ایجاد کرده است.فرسوده شدن و ریختن برخی کلمات سبب تحریف و تصحیف می گردید چنانکه مثلا حسن ،به حسین و نقی ، به تقی و… تبدیل می شد.در بسیاری از موارد در ذکر پدران صاحب مرقد تا اتصال به معصوم از باب اختصار در نسب نام یک یا چند واسطه حذف شده است.از سویی مورخان دولتی که در ساختن تاریخ دست داشته اند، به فرموده خلیفه و سلطان ،نام و نشان و مکان علویان و شهیدان را از تاریخ اداخته و محو کردند.اگر هم به مناسبتی نامی و یادی شده ،با تحریف و تحقیر و تکفیر همراه است.از سویی دیگر آثار و مورخان آگاه و آزاد هم از گزند حوادث سیاسی و تیغ و تیر قدرتهای حاکم بر تاریخ مصون نمانده است.بسیاری از این آثار محو شده اند و تعداد اندکی که بر جای مانده همه شهدا و علویان را ذکر نکرده است.چگونه می توان به سند روشنی دست یافت در حالی که سادات علوی ، غالبا مخفی و متواری بودند و حسب و نسب خود را آشکار نمی کردند.آنان به هنگام ولایت عهدی امام رضا (ع) چند صباحی احساس امنیت کردند اما پس از شهادت امام ، مامون نامه نوشت
« در هر کجا از اولاد ابوترابیان بیابید بکشید .ظالما هم ظالمانه به تعقیب امام زادگان افتادند.انان گمنامانه جان داده اند ، با این شرایط هرگز نمی توان انتظار داشت هر امام زاده ای شجره روشنی داشته باشد .
وقتی که در تاریخ پنج قول مختلف در باره فرزندان امام موسی کاظم(ع) نقل شده است و وقتی حتی در نام آنها اختلاف است ، چگونه می توان قاطعانه نوادگان و ذریه او را به تفصیل نام برد؟!

خلاصه سخن به یقین هزاران نفر از اولاد معصومین(ع) وارد ایران شده اند.بسیاری از این بزرگواران غریبانه زندگی کرده اند و گمنامانه به دیدار معبود رفته­ اند.تاریخ نویسان هم نوعا چون درباری بوده اند ، با نوادگان معصومین ضدیت داشته اند و از رحلت و شهادت آنها چیزی ننوشته اند و… با این شرایط و گذشت آن همه سال از رحلت امامزادگان چگونه می توان برای هر امام زاده ای شجره و تاریخی شفاف پیدا کرد؟

گروه سوم :

افرادی هستند که نسبت به موضوعاتی معلوماتی دارند با این که معیارهای نظریه پردازی در اموری را ندارند ولی به نظریه پردازی می پردازند. برخی نیز به بخشی از متون دینی اعتقاد دارند و به بخشی دیگر باور ندارند آنان قرآن را قبول دارند ولی از روایات به بهانه این که در روایات ، احادیث جعلی وجود دارد از همه روایاتچشم پوشی می کنند! این سنخ از افراد (با این که همه قران را هم نخوانده اند)می گویند چون به زیارت رفتن امامزاده ها در قران نیامده است، چنین زیارتهایی را قبول نداریم ! حتی گاهی می گویند خمسی که در قرآن آمده است مربوط به غنیمت در جنگ است .
به این افراد می توان گفت اولا همه معصومین به علت معصوم بودن، گفتارشان حجت است . ثانیا اگر قران را قبول داشته باشید در همان آیات الهی در مورد رسول الله(ص) آمده است «وماینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» این آیه سندی محکم بر حجیت گفتار و روایات پیامبر(ص) است و همان خاتم پیامبران سخن دیگر معصومین را حجت دانسته است .با این حال شما چگونه قرآن را قبول دارید ولی روایات را نمی پذیری؟!
از سویی هرچند روایت جعلی وجود دارد ولی این را هم بدانید علمای ربانی نشانه و ویژگی های روایات و راویان جعلی را ذکر کرده اند.در ضمن اگر بخواهید بحث خمس و زیارت را برهانی متوجه شوید باید آثار فقهای مکتب اهل بیت را مطالعه بفرمایید. البته اگر توانای فهم آن متون تخصصی را داشته باشید.
گروه چهارم:

برخی از این شکاکان ،روحیه قبیله ­گرایی دارند و یا از نظر اعتقادی و روحی و روانی حال خوشی ندارند و به هر بهانه به زمین و زمان انتقاد می کنند. این افراد حتی گاهی به خداوند حکیم و دانا هم اعتراض می کنند!
سالها قبل کتابی از شخصی به نام پرفسور جمالی مطالعه کردم در قسمت­هایی از کتاب نوشته بود خداوند بیش از اندازه از جهنم سخن گفته است و به همین دلیل مردم را ترسانده است پس مردم حق دارند بر علیه خدا تظاهرات کند!
جناب موسی مبرقع فرزند امام جواد(ع) بوده است .محدث قمی ، شیخ مفید و… به امام زاده بودن او تصریح کرده اند.بیشتر متقدمین و متاخرین و مورخان و محدثان و حتی علمای انساب به صراحت گفته اند که او به قم هجرت کردند و در قم دفن شند.چون موسی به قم آمد برخی ها احساس کردند قدرتشان به خطر می افتد او را از قم اخراج کردند و سپس پشیمان شدند و او را از کاشان به قم برگرداندند.

یکی از نویسندگان هم که با سیدی برقعی خرده حسابی داشت به خاطر این که ریشه او را فاسد جلوه دهد ،به روایت ضعیفی تمسک کرد و کتابی بر علیه موسی مبرقع نوشت .از آن پس تا از آن امام زاده نامی برده می شد ،بدون هیچ شرم و حیایی ناسزاهایش را شروع می کرد! این حکایت ادامه پیدا کرد تا این که به بلاهایی مبتلا شد به همین دلیل در اواخر عمرش توبه کرد و کتابی در مورد فضائل موسی مبرقع نوشت.
عده ای از اهل تسنن هند برای اذیت کردن شیعیان نسبت های ناروایی به موسی مبرقع می­زدند .مرحوم میرزاحسین نوری صاحب مستدرک در جوابشان نوشتند:

«ازمضحکات عجیبه بلکه از مصیبت های هائله فظیعه که کاشف از قلت مبالات و بی باکی عوام الناس است این است ،درکیش و آیین خود آن که شنیده شده از جماعتی از ثقات که جمعی بی خبران از طریقه و مذهب نسبت شرب خمر نعوذبالله ، به موسی مبرقع می دهند و..از عجایب روزگار آنکه پس از هزار سال جمعی از اخفاء الهام و سفهاء الاحلام از بلدی که هزار فرسخ دور از مرکز علم و کمال و ارباب دانش و خبره و اطلاع است ،این گونه به خانواده رسالت و ذریه طیبه جسارت کنند و افترا بندند.»

البته پرهیز از خرافات هم وظیفه ی همگانی است و ممکن است گاهی اتفاق بیفتد. نویسنده کتاب دانشنامه رشد-تاریخچه امامزاده های ایران- می گوید: «خود شاهد و ناظر بودم که قریب سی و پنج سال پیش جمعیت کثیری از مردم آمل و روستاهای اطراف مثل سیل خروشان یک روز صبح به سوی امامزاده ای در چند کیلومتری شمال شهر آمل به نام یوسف رضا روی آوردند تا امام هشتم را که شب قبل به آنجا آمده مهمان یوسف رضا بود زیارت کنند»
گروه پنجم:افرادی هستند که از اداره اوقاف و … انتقاداتی دارند و می­ گویند چون امامزادگان، درآمدزا هستند اداره­ ی اوقاف هم به عشق جمع کردن نذر و نذورات به امامزاده بودن هر بقعه و بارگاهی حکم می کند!

ولی خرد بنده می­گوید اولا این امامزادگان قبل از این که اداره اوقافی به وجود آید ،وجود داشته اند.وجود آنها باعث به وجود آمدن اداره اوقاف شده است نه این که اداره اوقاف باعث به وجودآمدن امام زادگان شده باشد.

اداره اوقاف هم فرایند خاص خودش را برای ثبت امامزاده ها دارد : يكي اينكه هويت شخص مدفون و اصالت تاريخي آن مكان به شكلي است كه سازمان اوقاف پس از شناسايي اين اماكن از طريق مراجعه به آمار، اسناد و مدارك معتبر در ابتداي امر نسبت به شناسايي شخصيت فرد مدفون با استفاده از نظر كارشناسان اقدام مي‌كند كه اين كار تا سال گذشته زير نظر سازمان مطالعات و تحقيقات قم بود و از امسال به كلي برعهده سازمان اوقاف است. پس از مطالعات و تحقيقات و مشخص شدن شخصيت مدفون، با توجه به شجره و همخواني قدمت تاريخي بقعه با زمان ورود امامزاده به كشور و مسير عبور او، صحت امامزاده تاييد مي‌شود.علاوه بر این مسئولان سازمان اوقاف و امور خیریه برای شناختن امامزاده‌ها تنها به شجره‌نامه آنها رجوع نمی‌کنند بلکه روایت‌های مردمی و گزارشات محلی که سینه به سینه نقل شده‌اند، یکی از راه‌های مهم برای شناخت امامزاده‌هاست.

ثانیا اداره اوقاف چاره ای جز تکریم امامزادگان و منسوبین به معصومین ندارد زیرا از سویی کتابهای تاریخی از آمدن هزاران علوی و امامزاده در موقعیت ها و زمانهای متفاوت به ایران خبر داده اند.و از سویی به علل و دلیلهای متعدد و متنوعی اکثریت آن ستارگان درخشان،شجره و شناسنامه ای روشن و رسمی ندارند. با این اوصاف و شرایط اوقاف چه می تواند بکند ؟

به یقین راه صواب و با ثواب ادب و احترام کردن امامزادگان و آرامگاهای منسوب به آنهاست. وگرنه اگر حکم به تخریب همه امامزاده ها جز آنهایی که سند یقینی دارند بدهد ، هم عاقلانه نیست و خلاف احتیاط است و هم در این صورت ، همه یقین پیدا خواهیم کرد که ، تعداد زیادی از بارگاه و گنبد امامزاده های واقعی، در ضمن این تخریب ها ، از بین خواهد رفت.بنابراین راهکار این است علاوه بر احترام و تکریم امامزاده های شجره دار ، در هر جایی که از قدیم الایام بارگاه و گنبدی بوده است و در دل مردم به عنوان امامزاده ثبت شده است و منسوب به معصومین است مورد احترام قرار بگیرند.اگر هم یقین به خلاف است از مدیریت بر آن و ساخت و سازش جلوگیری شود.

اشاره­ ای به شجره امام زاده سیدابوالوفا(ع)

سید ابوالوفا فرزند زید و زید نیز فرزند امام زین العابدین(ع) است.این امام­زاده در بیست و پنج کیلومتری غرب شهرستان کوهدشت ، واقع شده است.

به یقین سید ابوالوفا فرزند زید بن امام سجاد(ع) بوده است.دلیل بر این مطلب شجره بسیار قدیمی است که دارای مهر بسیاری از علمای نجف است.این شجره در سال ۸۴ نیز توسط پژوهشکده انساب قم تایید و به مهر متخصص ا علم انساب جناب استاد رجایی خراسانی مزین شده است.

در«پایگاه اطلاع رسانی امام زادگان» آمده است:

«سید ابوالوفاء فرزند زید و زید نیز فرزند زین العابدین می باشد این امامزاده داری قدرت فوق العاده بوده و شفاء بخشی او زبانزد خاص و عام بوده و دیگر امكانات و جاذبه های تفریحی و سیاحتی و زیارتی كه در این روستا وجود دارد باعث شده كه هموطنان استقبال پرشوری داشته باشند. البته این امامزاده بزرگوار باعث خیر و بركت در این روستا شده كه به عقیده خیلی ها اگر این امامزاده نبود این روستا خرابه ای بیش نبود مردم این روستا مردمی خون گرم و مهمان نواز بوده و مردم این روستا ساده زیستی را به هر چیز دیگر ترجیح می دهند. »

در « ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد» نیز آمده است:«امامزاده ابوالوفاء که در ۲۵ ‪کیلومتری شمال شهر کوهدشت واقع شده است. سید محمدابوالوفاء فرزند زید و زید نیز فرزند علی بن حسین می‌باشد.»

هرچند بسیاری از امام زادگان بعد از انقلاب اسلامی ایران کشف و یا تصحیح سند شدند اما امامزاده سید ابوالوفا (ع) از قدیم الایام برای همگان شناخته شده بوده است ودر میان مردم آنهم همه­ ی نسل­ها فرزند زید بن امام سجاد(ع) به حساب آمده است.حتی سنگ نوشته قبرها که برخی تقریبا قدمتی چهار صدساله دارند سادات ابوالوفا را سیدالحسینی ثبت کرده اند.

علاوه بر این در شجره بسیار معتبری که به مهر علمای نجف اشرف مزین شده است نام سیدابوالوفا ذکر شده است .این شجره در سال ۱۳۸۴ هم مورد تایید پژوهشکده انساب قم قرار گرفت.

آیا سید ابوالوفای کوهدشت ، غیر از آن سید ابوالوفای کرد است؟

به یقین یک سید ابوالوفا نداشته­ ایم و سید ابوالوفایی که در همدان دفن شده است ، غیر از سید ابوالوفایی است که در کوهدشت دفن است. سید ابوالوفای کوهدشت فرزند زید بن امام سجاد(ع) است ولی سید ابوالوفای کرد برادر سلطان اسحاق است که نسبشان به امام موسی کاظم(ع) یا امام صادق(ع) می رسد.» (منبع برهان الحق نورعلی الهی )

در کتاب خاندان های حقیقت نیز آمده است «بر اساس اسناد و اخبار و تواتر و روایات متقن و معتبر، سلسله مسند نشینان این خاندان به سید محمد ابوالوفا ثانی از هفتوانه باز می­ گردد و از طریق سید محمد مظفر به حضرت امام جعفر صادق(ع)اتصال می یابند»( خاندانهای حقیقت ص۳۴٫) جناب نودهی نیز که (دارای بیش از چهل اثر در فقه و اصول،تصوف و شعر است) نوشته ­اند این شجره به مهر عده ای از بزرگان سادات برزنجه رسیده است و عده ای از اهل ثقه و علما آنرا مهر کرده اند.»

شجره ­ای که برای سید ابوالوفای کرد ذکر شده است : علی بن ابی طالب(ع) ، امام­ حسین(ع) ، امام زین العابدین(ع) ، امام­ باقر(ع) ، امام جعفرصادق(ع) ، سیدمظفر بن سیدمحمد المتقی بن سید داوود بن سیداحمد بن سیدسلیمان بن سید محمدابوالوفا. این شجره به مهر عده­ ای ازبزرگان سادات برزنجه(عراق)رسیده است وعده ای از اهل ثقه وعلما آن را مهر کرده اند. نودهی معروف درذیل شجره ابوالوفا نوشته اند هذه شجرصحیح استفاض منذ ایام عدید کانوا بیت مجد و اهل بیت فی الشهر زور (ازشهرهای عراق) اکثر من سبعائه سنین،کانو ا مشهورین،معتقدا فیهم واهل نفوس و من طعن فیهم فلیس طعنهم الاالزور -اناالفقیر الحقیر مطلع علی ما حرز؛السید احمد النودهی(دایره المعارف تشیع ، ج سوم ، ص۳۱۱ ، نشر شهید سعید محبی.) و حال آن که امامزاده ابوالوفا طبق سند معتبری که ذکر فرزند زیدبن امام سجاد(ع)است.

شبهه ی اهل حق بودن امامزاده سیدابوالوفا(ع) چرا و چگونه مطرح شد؟

سال ۶۴ که تازه بالغ و به سن تکلیف رسیده بودم ، طلبه شدم طلبه شدن همان و محترم شمرده شدن سادات همان.چون در عالم طلبگی برای هر چیزی دلیل و برهان طلب می شود،گاهی نیز از ادله سید بودن سادات ابوالوفا ، پرسشی می­ شد. استاد عزیز و عارفمان مرحوم مروجی«ره» نیز درمورد علم نسب شناسی تخصصی نداشت ولی شهرت به سیادت را به پیروی از مراجع معظم تقلید کافی می­ دانست.با توجه به این که از آن آیت حق در مورد نذر و نذورات ، امام زاده سید ابوالوفا(ع) پرسشی می­ شد ، جوابی برای پرسشگر نداشت . فرمودند بناست کتاب دائره المعارف چاپ شود و معیار را ، همان کتاب قرار خواهم داد.آن کتاب چاپ شد و در آن آمده بود:

«شخصیت مدفون در آن سید ابوالوفا از پیشوایان اهل حق و از یاران برجسته سلطان اسحاق است که نسبش به حضرت امام موسی کاظم(ع) می رسد . زمان زندگی او را اواخر قرن هفتم و قرن هشتم دانسته اند» گفتنی است منبعی که در این کتاب ذکر شده است کتاب آثارباستانی و تاریخی لرستان است.و این کتاب هم سند و منبعی را ذکر نکرده بود.

هر چند در این کتاب هم سید ابوالوفا را از نوادگان امام موسی کاظم(ع) ذکر کرد شده است ولی همین کتاب استاد را به تردید انداخت. بعد از تردید استاد ، از سویی آن امامزاده مرتب زیارت می­ شد و از طرفی بنده­ ی تازه طلبه شده نه از نحوه تحقیق کردن چیزی را می­ دانستم و نه روش آن را می­ دانستم.

با زیر سوال رفتن امامزاده برخی ها نسبت به سیادت سادات ابوالوفا ، نیز زمزمه هایی را شروع کردند.شنیدن پرسشهایی از آن سنخ،آنهم برای بنده ی نوجوان گران تمام می شد. به ناچار به دنبال اسناد تاریخی و شجره رفتم .شجره هایی را از صندوقچه های قدیمی بیرون آوردند شجره­ هایی که بر اثر گذشت زمان بسیاری از اسامی و امضاها یا پاره شده بودند و یا خوانا نبودند.قبرهایی را یافتم که تاریخ های آنها تقریبا به چهارصد سال می­ رسید و به واژه سیادت مزین شده بودند.از زمانی که ثبت احوال متولد شده بود برای وفایی­ها سیادت ثبت شده بود.قولنامه­ های قدیمی پیدا شد که تقریبا دویست سال از قدمت آنها می­ گذشت و برای سادات ابوالوفا ، واژه سیادت ذکر شده بود.و…هر چند این همه مدرک برای استاد عزیزمان کفایت می­ کرد اما همه اینها برای برخی­ها قانع کننده نبود! به ناچار در تاریخ ۱۶/۴/۷۶به مراجع بزرگوار نامه­ هایی نوشتم که حال و حکایت ما سادات ابوالوفا،از این قرار است نظر شما عالی جنابان چیست؟

آنان نوشتند شهرت در محل کفایت می­ کند و حتی شخصی همانند حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی نوشتند: «در این مساله شهرت به سیادت کافی است مخصوصا که شجرنامه هم دارید. لذا در این مورد شک نکنید»(همه این مدارک موجودند) نظر آن علمای عظیم الشان را دریافت کردم و نشان دادم با این حال بعضی از افراد باز قبول نکردند!

یادم آمد که گویند : «یک نفر بار باروتی داشت و خواست از گمرک عبور کند مامورین او را گرفتند و گفتند باروت را کجا می بری؟ گفت نه این سیاه دانه است ، گفتند سیاه دانه نیست ، این باروت است! گفت نه ، نیست سیاه دانه است! یک مقدار از باروت را ریختند کف دستش و آتش زدند ، آتش گرفت و دستش سوخت. باز هم گفت : دیدید سیاه دانه بود.» قصه و قضیه ابوالوفای ما به این جا ختم نشد بلکه یکی از دوستان کوهدشتیم کتابی نوشت او در این کتاب علاوه بر این که سید ابوالوفا را اهل حق ثبت کرده بود بلکه سیادت ابوالوفایی­ ها را نیز در دل شک و تردید قرارداده بود. جناب ربانی گلپایگانی هم کتابی در مورد فرق و مذاهب نوشته بود که همان مطالب دوست کوهدشتیم را ذکر کرده بود!

اداره اوقاف کوهدشت هم شخصی را مامور کرده بود تا در مورد سید ابوالوفا مطالبی بنویسد.او هم کتابچه ای چاپ کرده بود و سیدابوالوفا را از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) ثبت کرده بود! سادات ابوالوفا با دیدن آن کتاب سرشار از تعجب شدند که چه طور سید ابوالوفای ابن امام زین العابدین (ع) به فرزند امام حسن(ع) تبدیل شد؟!

بعد از این جریانات، تحقیقی جامع در مورد آن امام زاده را ، در سر لوحه کارهایم قرار دادم و در قم از کتابخانه های متعددی استفاده کردم. در همه کتابهایی که مطالعه کردم به صراحت ثبت شده بود که سید ابوالوفای اهل حق در همدان کنار قبر باباطاهر همدانی دفن شده است و حتی تاریخی از او در موزه همدان وجود دارد و شعرزیر برتاریخش نوشته شده است :

این کرد پریچهره ندانم که چه کردست

کزجمله خوبان جهان گوی ببردست

ادله و اسناد متعدد و متقن را در مقاله ای جمع کردم . نسخه ای از آن را تحویل جناب ربانی گلپایگانی دادم و گفتم جنابعالی در حوزه علمیه از نظر علمی جایگاهی دارید ، با وجود این همه دلیل و اسناد چرا در فلان کتابت سید ابوالوفای کوهدشت را همان سید ابوالوفای اهل حق ثبت کرده­ اید؟!

او مقاله را تحویل گرفت و فرمودند چون دو سید ابوالوفا بوده است و تشابه نام وجود دارد اشتباه شده است. بنده و شما از طلبه­ های متوسط این حوزه ایم بزرگتر از من و شماها مرتکب چنین اشتباهاتی شده اند.

او فرمودند : واقعیت این است من در این باره تحقیقی نکرده ام و آن مطلب را از روی کتاب فلانی(همان دوست کوهدشتی) نوشته ام و تاکید کردند نسخه ای از آن اسناد را حتما تحویل دوست کوهدشتیم بدهم.با توجه به این که آن دوست کوهدشتی در قم تشریف نداشتند نسخه ای از مقاله را به عزیزی دیگر دادم تا او را در جریان بگذارد و از او پرسیده بود با وجود این مدارک چرا در کتابت آن مطلب را نوشته ای؟!او هم گفته بود باور کنید من این اسناد را ندیده ا م!

بعد از این اتفاقات خبردارشدم شجرنامه بسیار معتبری که به ملاحظاتی کتمان شده بود رونمایی شده است .عکس آن شجره به دستم رسید شجره ای که نجفی است و به مهر جمع کثیری از علمای نجف چون آیت الله طه نجف و آخوند خراسانی و…مزین شده است.این شجره در سال ۱۳۸۴ به پژوهشکده انساب قم آورده شد و مورد تایید کتبی و رسمی پژوهشکده انساب و شخص جناب رجایی خراسانی شاگرد برجسته آیت الله مرحوم مرعشی نجفی قرار گرفت.با آمدن این سند ،هرکسی را دیدم سر تعظیم فرود آورد.یادش به خیر روزی در چهار راه شهدای قم خدمت استاد فرزانه آیت­ الله احمد مبلغی رسیدم و گفتم خاندان مروجی برای شهر کوهدشت سرشار از خیر و برکت هستید ، ولی گستره لطفتان نسبت به ابوالوفا آن گستردگی را نداشت!

فرمودند چرا؟

گفتم قصه ابوالوفا و …

فرمودند از بنده چیزی شنیده­ اید؟

گفتم خیر ولی حضرت آقا (مروجی بزرگ )«ره» ملاحظاتی داشتند؟

فرمودند : خودت می­ دانی ابوی بنده از روی کینه و…چیزی نمی­ گوید. بعدها که شجره شما به دستمان رسید و مورد تایید بزرگانی چون طه نجف ، و…بود، بنده به آقا عرض کردم ، طه نجف مثل آیت الله مرعشی عصر خودمان متخصص انساب بوده است و این شجره تایید شده آن اعاظم است و حضرت آقا نیز پذیرفتند.

و اکنون دل من محمدی و همه­ ی استاد شناسان نیز می دانند به یقین حضرت استاد ، با آن همه احتیاطی که داشت هرگز در مقابل مهر و امضای ۲۶ نفر از علمای نجف به تردید روی نمی­ آورد. و مقصر خاندان وفایی بودند که به خاطر ملاحظاتی شجره را عرضه نمی­ کردند و حتی من طلبه­ ی وفایی­ تبار نیز از دیدن رخ آن محروم بودم.

سر چشمه و علت اصلی این اشتباه چه بوده است ؟!

جوان بودم و در کلاس«رسائل و مکاسب شیخ انصاری«ره»» استاد فرزانه­ ام فرمودند روایاتی در این دو کتاب وجود دارد گاه کم یا زیاد درج شده ­اند. او برخی از روایاتی که به این کم و کاستی­ ها مبتلا شده بودند نام برد ، و اندرزش این بود که علاوه بر آن دو کتاب درسی، کتاب های روایی را ببینید. و چون احادیث این دو کتاب گرانسنگ اصلاح نمی­ شدند، ان روایات در چاپ های جدید نیز ناقص متولد می­ شدند.

حکایت سید ابوالوفای کوهدشت نیز در طول پنج دهه از سال ۱۳۵۰هجری شمسی تا چند سال قبل، قصه روایاتی از کتاب های درسی ما شده بود.در سال ۱۳۵۰ کتاب آثار باستانی و تاریخی لرستان به چاپ آراسته شد و شخص مدفون در گنبد ابوالوفا را ،سید ابوالوفای اهل حق ثبت کرد. پرویز ورجاوند در سال ۱۳۶۰ محتوای نوشته­ ی کتاب«آثار باستانی لرستان) را در کتاب گران نام «دایره المعارف» ثبت کرد.با آمدن «دایره المعارف» برخی­ ها مقلد آن شدند و گفتند سید ابوالوفای کوهدشت همان ابوالوفای اهل حق است که یکی از هفتوان است.در کتاب «دایره المعارف» آمده است« شخصیت مدفون در آن سیدابوالوفا از پیشوایان اهل حق و از یاران برجسته سلطان اسحاق ملقب به صاحب کرم که نسبش به حضرت امام موسی کاظم (ع) می رسیده دانسته شده است (اهل حق) زمان زندگی او را اواخر قرن هفتم و هشتم دانسته اند.

نقد این نظریه : دایره­­ المعارف این مطلب را از کتاب «آثار باستانی و تا ریخی لرستان، ص۳۷۳-۳۷۵ »گرفته است .در کتاب آثار باستانی و تاریخی لرستان نیز اصلا منبع و آدرسی وجود ندارد.

کسانی که این کتاب را مطالعه کرده باشند در خواهند یافت پرویز ورجاوند نوشتن بسیاری از مقاله های­ کتاب دایره المعارف ، را پذیرفته است. او چون به قحطی فرصت مبتلا شده است فقط به کتاب آثارباستانی مراجعه کرده­ است .

گویا در کتابخانه فقط یک کتاب وجود داشته است و آن هم ،همین کتاب بوده­ است که در سال ۱۳۵۰ هجری شمسی نوشته شده­ است.

اگر جناب نویسنده نمی از تحقیق را اجرایی می کرد به یقین اسنادی را که در بالا ذکر شد می دید و این گونه دچار اشتباه نمی شد. ابوالوفای وفایی­ ها به قرون اولیه مربوط است و ابوالوفای اهل حق در قرن ششم و هفتم بوده است! او زمان لازم را برای تحقیق نداشته است ولی ای­ کاش­ آنان­ که فرصت بیشتری دارند برای تحقیق در موضوعات زمان بیشتری­ ا ختصاص دهند.

سخن سادات ابوالوفا نیز در مورد کتاب اثار باستانی لرستان نیز شنیدنی است .آنان می گویند: افرادی از خرم آباد به آستان سید ابوالوفا آمدند و در باره شخص دفن شده پرسش­ های مطرح کردند . بزرگانی­ از روستا گمان کردند ، اگر بگویند این قبر از آن نواده امام سجاد (ع) است ، اوقاف زمین های کشاورزی را به عنوان وقفی خواهد برد از اینرو با تمام توان امام زاده بودن سیدابوالوفا را رد کردند. با این مصاحبه­ سید ابوالوفای نواده امام سجاد(ع) از ذهن نویسنده کتاب دور ماند و او فقط حدسیات خود را در دل کتابش نوشت.

از سویی نویسنده محترم کتاب (آثار باستانی و تاریخی لرستان) از بودن دو سید ابوالوفا خبر نداشته است . در ضمیر او فقط سید ابوالوفای اهل حق بوده است و از سید ابوالوفای نواده امام سجاد (ع) هیچ اطلاعی نداشته است .

آن نویسنده به کتاب های معتبر و متون ناب هیچ گونه دسترسی نداشته است و گرنه سید ابوالوفای اهل حق کجا و دفن شدنش در روستایی از کوهدشت کجا؟!

به هر حال جهل به تاریخ دو سید ابوالوفا به دایره المعارف (متولد شده در سال ۱۳۶۰ سرایت کرد.این کتاب گران نام به بازار عرضه شد و چون نام دایره المعارف فربه تر از دیگر کتاب ها ست ، اکثر مطالعه کنندگان نیز، تا صفحه­ ی اختصاصی ابوالوفایی دایره المعارف را مطالعه می­­­­ کردند، شخص دفن شده در روستای ابوالوفا را ، سید ابوالوفای اهل حق می پنداشتند.

این در حالی اتفاق افتاده است که تاریخ از قرن هفتم ،با صدایی رسا اعلام کرده است که سید ابوالوفای اهل حق در کنار باباطاهر همدانی در همدان دفن شده است. شگفت انگیز این است اکنون نیز برخی ها متون کهن و معتبر را نمی­ بینند و فقط دنیا را در چشمان دایره المعارف می بینند!

از سویی شجره ای که برایسید ابوالوفای اهل حق در کتاب خاندانهای حقیقت در ص۶۶ ذکر شده است با شجره سادات ابوالوفای کوهدشت که به امام سجاد(ع)ختم شده است و مورد تایید علمای نجف اشرف و پژوهشکده انساب قم است صدرصد ناسازگار است

بنابراین گرچه نام کتاب دایره المعارف تشیع می درخشد ولی این مطلب از آن مردود است؛ زیرا صرف ادعاست و هیچ گونه سند یا حتی نصف سندی هم وجود ندارد.

علاوه براین اگر کسی نوشته کتاب دایره المعارف را مساوی با وحی منزل بداند و اعتبار آن را خدشه ناپذیر بداند ، این را هم باید بپذیرد که سیدابوالوفای اهل­ حق اواخر قرن هفتم و ابتدای قرن هشتم را درک کرده است ، و عصری که سید ابوالوفای کوهدشت (از نوادگان امام سجاد(ع) است) در آن می زیسته است با قرن هفت و هشت فاصله ی زیادی داشته است.و نیز باید بپذیرد ابوالوفای اهل حق از ذریه امام کاظم(ع) بوده است و منتسبین به او سید خواهند بود.علاوه بر این اهل بیت بهتر از دیگران می دانند در خانه چه گذشته است.احدی از سادات ابوالوفا این عقیده را نداشته است که شخص مدفون در گنبد ابوالوفا ، سید ابوالوفای اهل حق است.همه گفته اند و می گویند در این بارگاه ، از اولاد امام سجاد(ع) مدفون است.

سوال : طبق کدامین سند ، سید ابوالوفای اهل حق در همدان دفن است؟ اسنادی که می گویند سید ابوالوفای اهل حق در همدان دفن است عبارتند از :

سند اول:

طبق اسناد معتبر و متعدد سیدابوالوفای اهل حق در همدان دفن شده اند.که در ذیل به برخی از این اسناد اشاره خواهد شد.برخی از این اسناد چون نامه سرانجام مربوط به قرن هفتم است.

زبده الاولیا سید ابوالوفا فرزند سید احمد شهرزوری از اعاظم و بزرگان اهل حق بنا به یاداشت قرندی درسال ۶۶۳هجری در شهرزور عراق متولدشده پدرش که از علمای آن روزگار بوده و به پرورش فرزندش همت گذاشت و بعد از این که در فرزندش حالات عالیه و متعالیه دید در طریقه طریقت مرید پسر خود گردید…در نامه سرانجام آمده است سیدابوالوفا از هفتوانه و ازفرزندان سلطان اسحاق به شمار می رود و درقرن هشتم ه.ق می زیست به دستور سلطان اسحاق به همدان رفت و مردم آن سامان را ارشاد کرد و در همان جا وفات یافت.( :دکترصدیق صفی زاده ،نامه سرانجام ص ۱۸۴ ،چاپخانه حیدری ،انتشارات هیرمند ،چاپ اول ۱۳۷۵٫)

سند دوم :

عبیدالله ایوبیان می نویسد: «ابوالوفا درجوارمزار باباطاهر همدانی به خاک سپرده شده است و دراویش به زیارتش می رفتند و این بیت برسرمزارش نقش بسته بود. «(پاورقی پیران و مشاهیر ص۱۵۷)

این کرد پریچهره ندانم که چه کردست ……کزجمله خوبان جهان گوی ببردست

سید ابوالوفا به دستور سلطان اسحاق به همدان رفت و تا آخرعمر در آنجا ماند و در همان جا وفات یافت و در کنار قبر باباطاهر همدانی به خاک سپرده شد). کتاب پیرا ن و مشاهیر اهل حق ص۱۵۶)به یقین کوهدشت لرستان هرگز نامش همدان یا هگمتانه نبوده است تا گفته شود سیدابوالوفای مدفون در کوهدشت همان سید ابوالوفای اهل حق است.

سند سوم:

نویسنده کتاب خاندان های حقیقت نوشته­ اند «دانشمند ارجمند و کردشناس گرامی استاد عبیدالله ایوبیان مهابادی قبل از تغییر ساختمان آرامگاه باباطاهربه زیارت مرقد ابوالوفا نائل و شعر مزبور را بر سنگ مزار آن حضرت روئیت و استنساخ نموده که عینا برایم نقل نمودند»)سلطاني، محمدعلي، خاندانهاي حقيقت در كرمانشاه، تهران، سها، چاپ دوم، ۱۳۸۱ه‍ ش، ص ۳۵)

وقتی تاریخ از سنگ مزار سید ابوالوفای اهل حق در همدان و بیت شعری که بر رویش نقش بسته است سخن گفته است و در منابع متعدد به آن تصریح شده است چگونه می توان گفت سیدابوالوفای کوهدشت آن سیدی است که جز هفتوان است!

سند چهارم:

در کتاب « قیام و نهضت علویان زاگرس، ج۱، ص۷۰٫» محل دفن سید ابوالوفای اهل حق را همدان کنار قبر باباطاهر همدانی ذکر کرده است.

سند پنجم:

سيد ابوالوفا فرزند سيد احمد شهر زوري درسال ۶۶۳ در شهرزور متولد شده است و در جواني به دعوت بابا اسحاق يا سلطان سحاك به روستاي شيخان رفته، از سوي او به جانشيني برگزيده شده است و به دستور وي به همدان رفته است. سيد ابوالوفا پس از مرگ در جوار مزار باباطاهر و فاطمه لره دفن شده بود كه در روزگار ما، در بازسازي مزار، قبر او تخريب شد.(ترانه‌هاي باباطاهر، محمد باقر ، تهران، تكدرخت، ۱۳۸۶٫)

سند ششم:

دکتر صفی زاده نوشته اند: «در نامه‌ی سرانجام مرقوم است که شاه خوشین لرستانی (۴۰۶-۴۶۷) در همدان با یاران و سواران خود به دیدن باباطاهر آمده، و اعاظم همدان به استقبال او می‌شتابند و خود را برای پذیرایی آماده نشان می‌دهند. شاه خوشین لگام اسبش را رها می‌کند و اسب او را را به خانقاه باباطاهر می‌برد، فاطمه لره نیز که ترک دنیا کرده بود در خانقاه بابا به سر می‌برد. در این هنگام باباطاهر روی سخن به شاه خوشین کرد و چنین گفت:

هر کس شاهش توئی حالش همینه

سرینش خشت و بالینش زمینه

جرمم اینست که تُنِه دوست دارم

هر کس دوستش توئی حالش چنینه

قبر باباطاهر در همدان است و طوافگاه اهل دل است و قدیمترین ذکری که از آن شده در نزهة القلوب حمداللّه مستوفی است. برابر دائرة المعارف اسلامی، فاطمه لره و سید ابوالوفاء کُرد و تقی کوثری نیز در کنار بابا طاهر به خاک سپرده شده‌اند). مشاهیر اهل حق، صدیق صفی زاده «بوره که‌ئی»، ص ۳۶

وقتی نامه سرانجام که متعلق به قرن هفتم است از دفن سیدابوالوفای اهل حق در همدان گفته است چگونه می توان گفت این سند معتبر نیست ولی آن چند سطر کتاب آثار باستانی که منبعی هم ندارد معتبر است؟!

سند هفتم:

در شرحال آرامگاه باباطاهر همدانی آمده است «اواخر دوره قاجار زبیده خانم نوه دختری فتحعلی شده بنای جدیدی بر مزار بابا طاهرهمدانی می سازد اما در سال ۱۳۴۴ انجمن آثار ملی تصمیم می گیرد بنای جدید را به جای بنای قدیمی تر احداث کند و ساخت این بنا به مهندس محسن فروغی واگذار می شود این بنا در بوستانی به نام میدان باباطاهر در غرب شهر همدان قرار دارد ودر تاریخ ۲۱/۲/۱۳۷۶ به شماره ۱۷۸۰ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است . آرامگاه باباطاهر در میان گورستان قدیمی شهر قرا ر گرفته بود که پس از ساختن این بنا و طراحی بوستان جدید گورستان مذکور از بین رفت . در این گورستان بزرگان ، شاعران ، و عرفای نامی مدفون بودند که از جمله به« ابو الوفای کرد » می توان اشاره کرد که سنگ مزار ارزشمند او هم اکنون در موزه ایران باستان نگهداری می شود.( پایتخت تاریخ وتمدن ایران ویژه نامه گردشگری استان همدان۱ برگرفته از ویژه نامه ۶و۷ روزنامه همشهری۵۸۹۳ پنجشنبه ۵بهمن ۱۳۹۱ و جمعه ۲۷ بهمن ۹۱٫نویسنده حسین زندی)

سند هشتم:

در تاریخ آمده است:«سيد ابوالوفا فرزند سيد احمد شهرزوري درسال ۶۶۳ در شهرزور متولد شده است و در جواني به دعوت بابا اسحاق يا سلطان سحاك به روستاي شيخان رفته، از سوي او به جانشيني برگزيده شده است و به دستور وي به همدان رفته است. سيد ابوالوفا پس از مرگ در جوار مزار باباطاهر و فاطمه لره دفن شده بود كه در روزگار ما، در بازسازي مزار، قبر او تخريب شد.» (ترانه‌هاي باباطاهر، محمد باقر باقري، تهران، تكدرخت، ۱۳۸۶)

سند نهم:

سیدابوالوفا به دستور سلطان اسحاق به همدان رفت و تا آخرعمر در آنجا ماند و در همانجا وفات یافت و در کنار قبر باباطاهر همدانی به خاک سپرده شد.( پیرا ن ومشاهیر اهل حق ۱۵۷)

گفتنی است پیروان اهل حق باباطاهر را از بزرگان و اعاظم خود می دانند و او را از جمله یاران هم عقیده و همراز شاه خوشین معرفی می کنند .

سند دهم:

در شجره بسیار معتبر و حتی فربه تر از سند و اعتبار ، سید ابوالوفا ابن سید محمد و سید محمد ابن زید بن امام سجاد(ع) ذکر شده است .شجره ای که به مهر بیش از ۲۶ نفر از علما و متخصصین علم انساب رسیده است و به یقین او مربوط به قرن ششم نیست که ابوالوفای اهل حق در آن می زیسته است.این دو ابوالوفا با هم فاصله زمانی داشته اند. وقتی ابوالوفای اهل حق در همدان دفن شده است و وقتی تاریخ از نحوه زیارت و نوشته ی روسنگ او نیز پرده برداشته است و سنگ قبر او نیز در موزه همدان موجود است و حتی آداب خاص زائرین او نیز ذکر شده است نمی توان گفت سید ابوالوفای اهل حق در کوهدشت دفن شده است.

سند یازدهم:

سید ابوالوفای که در کوهدشت دفن است فرزند سید ابوالوفا بن زید بن زین العابدین(ع) است.و سیدابوالوفای اهل حق ، که از نظر تاریخی با هم فاصله داشته ­اند.از اینرو درکتاب خاندانهای حقیقت آمده است آنچه مشهور ومکتوب است ابوالوفا از سوی حضرت سلطان اسحاق مامور در همدان بوده است …و درکنار مقبره بابا طاهر همدانی به خاک سپرده شده است.

سند دوازدهم:

از قدیم الایام در دیدگاه مردم منطقه آن امام زاده ،سیدابوالوفا از نوادگان امام سجاد (ع) محسوب می شده است و اکنون نیز توده مردم به او عشق می ورزند. خرد ورزانه هم نیست به بهانه این که در برخی از کتابها از اهل حق بودن او گفته شده است از این همه مدارک چشم پوشی کرد و باعث تزلزل در باورهای مردم شد.

آیا اهل حق ­ ها، سیدند؟ هرچند برخی­ ها در مورد سادات فرقه اهل حق، نوشته­­ اند :« آنها نه سيد نسبي هستند و نه حسبي به اين معني كه سادات آنها سيّد واقعي و هاشمي نيستند،. ولی به یقین هر گز نمی­ توان گفت همه خاندان اهل­ حق، سید نیستند ؛ زیرا همانطور که ذکر شد سید ابوالوفای اهل حق را از اولاد امام کاظم(ع) یا امام صادق(ع) ثبت کرده­ اند و آیت الله مرعشی نجفی«ره» شجره سادات مشعشعی را امضا کرده است، و بنده آن شجره نامه را مطالعه کرده­ ام.

انتهای پیام/