گروه : یادداشت
ساعت : ۱۰:۴۲
شناسه : 2911
تاریخ : ۱۴ بهمن ۱۳۹۳
بهار در زمستان / یادداشتی از اسماعیل جمیاری

وسطهای زمستون بود ولی هوا بهاری ، اون سال نسبت به سالهای گذشته همه چی فرق می کرد ، معمولا اسم زمستون که میاد ، بارون و برف ، یخ بندون و سردی تو ذهن آدم میاد کانون سبحان: وسطهای زمستون بود ولی هوا بهاری ، اون سال نسبت به سالهای گذشته همه چی فرق […]

وسطهای زمستون بود ولی هوا بهاری ، اون سال نسبت به سالهای گذشته همه چی فرق می کرد ، معمولا اسم زمستون که میاد ، بارون و برف ، یخ بندون و سردی تو ذهن آدم میاد

کانون سبحان: وسطهای زمستون بود ولی هوا بهاری ، اون سال نسبت به سالهای گذشته همه چی فرق می کرد ، معمولا اسم زمستون که میاد ، بارون و برف ، یخ بندون و سردی تو ذهن آدم میاد ، اما فصل پایانی سال 57 یه چیز دیگه ای بود ، انگار بهار چند ماهی زودتر شروع شده بود و با خودش بوی گل و سوسن و یاسمن آورده بود .

 

آخه سالیان سال بود که تمام فصول برای ملت ایران زمستانی شده بود ، ظلم و ستم ، غارت و چپاول ، فقر و محرومیت و … سراسر کشور را فرا گرفته بود و مردم ، آره مردم خصوصا آنانی که در روستاها و شهرهای کوچک زندگی می کردند در استضعاف شدید به سر برده و از همه چیز بی بهره بودند . در یک سو نه آب آشامیدنی ، نه برق و گاز و تلفن ، نه بهداشت و نه درمان ، نه دبستان و دانشگاه ، نه راه و نه جاده ، نه درمانگاه و نه بیمارستان و … و در سویی دیگر به تاراج رفتن منابع و ثروتهای عمومی توسط ژاندرام های منطقه به سرکردگی آمریکای جهانخوار و انگلیس مکار!

 

از یک طرف مردم با فقر و نداری روزگار را می گذراندند و در طرف دیگر مستشاران آمریکایی بخاطر خدمت در ایران حق توحش می گرفتند ، البته نه خدمت ، بلکه خیانت و خوشگذرانی !

 

شاه مملکت در مقابل یک نظامی ساده خارجی تسلیم محض بود و نوکر بی ادعا ! ولی مادامیکه به مردم خودش می رسید اربابی می کرد و ملت رعیتش بودند ! و هزاران نکته باریکتر از مو که در این مقوله نمی گنجد ، تا اینکه مردم به ستوه آمدند ، خسته شدند و تشنه مبارزه و قیام… و در این هوای غبارآلود به یکباره صدای رعد و برق زمین و آسمان را در هم نوردید و پس از آن ابرهای آسمان در هم پیچیده و بارانی نرم و پر آب بر دشتهای تشنه بارید و زمینیان سیراب شدند  و نوید بخش رحمت الهی مردی از سلاله رسول الله (ص) بود که با ندای ((هیهات من الذله)) به میدان آمد ، او که سر را جز در برابر حق خم نکرده و جز در پیشگاه خدا به سجده ننشسته بود ، سنگین و با وقار همانند جدش سیدالشهدا (ع) در نینوایی دیگر بنام ایران خیمه مبارزه با ظلم و ستم را برپا و ندای ((هل من ناصر ینصرنی)) را سر داد . و اینبار بهمن خونین عاشورا شد و مردم این مرز و بوم از خرد تا کلان ، زن و مرد و پیر و جوان ، روستایی و شهری و همه و همه پشت سر امام و مقتدای خود بر علیه حکومت جبار و مستبد پهلوی به پا خاستند و بار دیگر خون بر شمشیر پیروز و جمهوری اسلامی بعنوان ام القرای جهان شکل گرفته و طاغوت و طاغوتیان منکوب و سرنگون شدند و چه زیبا ((جاء الحق و ذهق الباطل)) تحقق یافت .

 

http://fc07.deviantart.net/fs70/f/2012/036/6/f/22_bahman_by_bisimchi_graphic-d4otee9.jpg

 

یاد آن روزهای آفتابی ولی خون رنگ جاودان و ثمرات آن ایام الله افزونتر باد .

 

نوشته شده توسط : اسماعیل جمیاری