در کمین مرگ، چو گل، به شوق بلبل نشسته ام ***چه خواهی زندگی ز جان و تن خسته ام/… به گزارش “سرویس ادبی”کانون سبحان” ؛ زندان تو در کمین مرگ، چو گل، به شوق بلبل نشسته ام ***چه خواهی زندگی ز جان و تن خسته ام آزاد کن مرا عمریست در زندان تو *** […]
در کمین مرگ، چو گل، به شوق بلبل نشسته ام ***چه خواهی زندگی ز جان و تن خسته ام/…
به گزارش “سرویس ادبی”کانون سبحان” ؛
زندان تو
در کمین مرگ، چو گل، به شوق بلبل نشسته ام ***چه خواهی زندگی ز جان و تن خسته ام
آزاد کن مرا عمریست در زندان تو *** چو یوسف مصر غریب و دل شکسته ام
*****
آراسته
یاران همه رفتن ز دستم ***پیر گشتم و در خون بِنشَستَم
گل بودم و آراسته در باغ***خشکیدم و از ساقه شکستم
صارم الشعرای کوهدشت(وحید سوری)
20 بهمن 93