گروه : عمومی » لرستان » یادداشت
ساعت : ۱۹:۱۹
شناسه : 31130
تاریخ : ۰۷ تیر ۱۳۹۵
به بهانه ولنگاری فرهنگی(پرستیژ یا غرب زدگی) /بهروز پیری به بهانه ولنگاری فرهنگی(پرستیژ یا غرب زدگی) /بهروز پیری

 سرویس یادداشت ومقاله «کانون سبحان»؛ / بهروز پیری: عموما در ساختار روانی انسانها،علاقه به برخورداری از جایگاه خاص اجتماعی باوریست اجتناب ناپذیر و غیر قابل انکار،در طول و عرض جغرافیای اندیشه ها و در ساحت قضاوتهای حکیمانه و نگرشهای عالمانه و نیز تلاش و کوشش وافر و شبانه روزی انسان جهت دست یابی به این […]

مثنوی زیبای بهروز پیری خطاب به رهبر معظم انقلاب
 سرویس یادداشت ومقاله «کانون سبحان»؛ / بهروز پیری: عموما در ساختار روانی انسانها،علاقه به برخورداری از جایگاه خاص اجتماعی باوریست اجتناب ناپذیر و غیر قابل انکار،در طول و عرض جغرافیای اندیشه ها و در ساحت قضاوتهای حکیمانه و نگرشهای عالمانه و نیز تلاش و کوشش وافر و شبانه روزی انسان جهت دست یابی به این سرنوشت به ظاهر ارزشمند اجتماعی،نقطه عطف بالندگی و شکوفایی اوست در دست یافتن به زندگی آرمانی در اجتماع انسانی و در طلوع جهان بینی و ظهور ایدئولوژی.
پس علاقه مندی به جایگاه اجتماعی در ساختار روانی آدمی،تنها یک از هزار ندانسته های درونی بشر است که ما در این مجال به آن دست یافته ایم.منظور اینکه صرف علاقه و داشتن آن نمی تواند دلیل مجاب کردن اراده باشد برپوشاندن جامه ی عمل به تن افکار صادره از اندیشه.
امروز خطری بزرگ و آفتی ویرانگر در طاعون شبیحخون فرهنگی و در گستره ی سرنوشتها در حال رقم خوردن است(یا شاید بتوان گفت رقم خورده است)که تهدیدی جدی میباشد در ظهور مرگ و میرنشانه های فرهنگ و تاریخ این ملت و همچون دمیدن نفس باد در تنور آتش به سرعت رو به گسترش است.
سبک و سیاقی جدید در ادبیات استعمار فرهنگی که اغفال و فریب در زیر سایه نقاب دموکراسی و مدنیت کشیده شده بر چهره آن،همچون هجوم موریانه در صفوف به هم گره خورده ی چوب و کاغذ،به جان اعتقادات و باورهای آسمانی جامعه اسلامی ما که مذهب در راس تمامی امورات زیر بنایی آن قرار دارد افتاده و به آرامی در سکوت مصمم به متزلزل ساختن و فرو ریختن پایه های آن باورها و اعتقادات به حق می باشد.
آیا(ان اکرمکم عند الله اتقاکم)سعادت می آورد یا به اسارت درآوردن اندیشه را در متحد الشکل گشتن با اعتقاداتی که تنها رؤیای ابلیس را در گمراه کردن فرزندان آدم محقق می سازد.آیا غیر از این است که ما با به اسارت آوردن خود در دام استعمار فرهنگی دشمن را در استعمار اقتصادی نیز یاری می کنیم.
در عصر حاضر استعمارگران با خیانت به رسالت مقدس هنر و استفاده ابزاری از این موهبت الهی،با تکیه بر رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی در راس آن رسانه های دیداری،در ادامه نبرد مخملی خود،از یک طرف برای ایجاد بازار مصرف کالاهایشان و در سویی دیگرمتلاشی نمودن باورهای مذهبی و ویران کردن استحکامات فرهنگی،به دنبال تسخیر حریم اجتماع اسلامی ما در رواج پدیده ای اجتماعی هستند به نام (کلاس یا پرستیژ)تا با گرایش افکار و اذهان به سوی آن ابتدا مهم ترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده را از هم بپاشند و پس از آن مانع تحقق نقش اجتماعی دین در عرصه فعالیتهای اجتماعی شوند و به آسانی هر چه تمام تر به اهداف و برنامه های از پیش تعین شده دست پیدا کنند.
اما این پایان کار نیست.کلاس و پرستیژتنها آنی است که ما با چشم سر می بینیم.ولی مهم تر آن دیگر است که با چشم شعور می توان آن را دید و آن مهم نیست مگر حلول پدیده(از خود بیگانگی)افکار عمومی در باور بودنها و پذیرفتن باید ها در کتاب قطور غرب زدگی،که ما یعنی عوام عاجز از درک مفاهیم پیچیده و مجهول آن هستیم.
منتها تدریس رمان غرب و غرب زدگی برعهده کسانی است که سکان دار امورات فرهنگی جامعه هستند.ما نیز با نشستن در پای درس تدریس آنها،می توانیم امید وار باشیم به باز شدن چشمان شعورمان در رهیدن از دام این پدیده و همچنین پی بردن به ماهیت غرب و غرب زدگی.
پس فراموش نکنیم پرستیژ واژه ای است ساخته شده نظام سرمایه داری غرب.با هدف ایجاد علاقه در فضای تغیر رویکرد اندیشه ها،که جز برهنگی و عریانی ناموس انسانیت در بی آبرو کردن دین و دنیای ما کار دیگری از آن ساخته نیست و ما با غفلت،آغوش خود را بر روی آن گشوده ایم.بی آنکه بدانیم چه سرنوشت شومی برایمان رقم میزند.