در آن رزمگاه صحنههای تماشائی به منصه ظهور پیوست. مقام معظم رهبری و شهید چمران ستاد جنگهای نام منظم تشکیل دادند و با حملات ایذائی و گرفتن تلفات قابلتوجه، دشمن را در جنوب زمینگیر کردند. در آن آوردگاه درخشندگی چهره سردار چمران بیشتر شد. شهیدی که در جنوب لبنان و کردستان و پاوه، در کنار پاسداران فداکار و ارتشیان جانبرکف و شیر زنانی مثل شهید فوزیه شیردل، حماسهها خلق کرده بود، بهعنوان طراح یک مکتب دفاعی نامتقارن مطرح شد.
بسمه تعالی
پیام روشنگر شهداء به مجریان گام دوم انقلاب
«شهداءبا شما سخن میگویند»
محمد کرم ساعدپور
در ابتدای امر، سلام ما بر شهیدان و آموزههایشان، سلام بر شهیدان و درسهای ماندگارشان، سلام بر آیینه اسلام نمایشان، سلام بر شهیدان و بارش خونین لحظههایشان، سلام بر رواق سرخ حماسه های حسینیشان، سلام بر شهیدان، آنان که تا آخرین نفس عاشورایی ماندند و همه را به ماندن دعوت کردند، سلام بر شهیدان و پیامهای روشنشان، سلام بر امام شهیدان، خمینی بت شکن که با یاران جان بر کفش جبهه ای مرصوص و استوار، در مقابل یزیدیان گشود که میرود تا طومار ننگین آنها را یکی پس از دیگری در هم بپیچد. «اَلَیسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ»- سوره هود آیه 81؛ و سلام بر امام خامنه ای ترسیم کنندهء خط سرخ شهیدان و امام شهیدان و نقّاش سیمای گلگون و زیبای آنها.
مفهوم پیام ((پیام، امر و دستوری است که به مخاطبانی داده میشود تا طبق آن عمل کنند. پیام گاهی صریح و آشکار و منطوق است و گاهی یک عمل برای دیگران دارای پیام است و آنان را به کاری و خصلتی دعوت میکند؛ بنابراین، هم فرد و هم جمع میتواند پیام بدهد ، هم یک حادثه و عمل میتواند برای دیگران پیام داشته باشد.)) جواد محدَثی، پیامهای عاشورا ص 16
اینجاست که شهیدان گلگونکفن، منطوقاٌ و مفهوماٌ پیامهای روشنی به همعصرهای خود و نسلهای آینده دارند؛ و زبان حال و قال تکتک آنها این است: هر زمین کربلا و هرروز عاشورا و هرماه محرم است و چون جزئی از تشکیلات امام حسین (ع) هستید لذا همواره با آن حضرت باشید. مگر نه امام جعفر صادق (ع) فرمودند: ((شیعتنا جز منا خلقوا من فضل طینتا، یسوءو هم مایسوونا و یسرهم ما یسرنا)) شیعیان و پیروان ما جزئی از ما هستند که از طینت ما خلقشدهاند، آنچه ما را ناراحت کند آنان را ناراحت میکند و آنچه ما را مسرور کند آنان را مسرور مینماید –بحار النوار، ج 65 ص 124
تو گر چه در آن صحنه نبودی ولی باید احساس حضور کنی. مگر نه امام زمانت خطاب به امام حسین (ع) فرمودند: «یا جداه، اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و دور ماندم از یاری تو و نبودم تا با دشمنان تو جنگ کنم و با بد خواهان تو پیکار نمایم، هماکنون هر صبح و شام اشک میریزم و بهجای اشک در مصیبت تو خون از دیده میبارم و آه و حسرت از دل پردرد بر این ماجرا میکشم» بحارالانوار ج 101، ص 320
در سوگ تو با سوز درون میگریم از نیل و فرات و شط فزون میگریم
گر چشمه چشم من بخشکد تا حشر از دیده بجای اشک خون میگریم
آنان که اشک حسرتِ با بصیرت بر آن حضرت ریختند، خون سرخ خود را بهجا و بهموقع نثار مرام و راه آن حضرت خواهند کرد.
همواره با حسین (ع) باشید و ایّام محرّم سیاهپوش! و عاشورا را با بزکهای عصر، به مسلخ نبرید و قلب امام زمان (عج) را جریحهدار نکنید. میتوان شیوه عزاداری را از ائمه اطهار اتّخاذ کرد. از باب نمونه امام حسن (ع) پس از شهادت امیر المومنین (ع) بر منبر مسجد کوفه برای مردم خطبه خواند درحالیکه لباس سیاه بر تن داشت و عمامه مشکی بر سر و در عزای پدرش امیر مؤمنان میگریست. الدرجات الرفیعه ص 147
همواره با حسین (ع) باشید و در وسط میدان حاضر! تا جنگ جملی دیگر رخ ننماید و کسانی بهعنوان پیشکسوتان و کتکخوردگان طاغوت سفیانی، ذهن سادﮤ اکثریت را کد و بیشکل را دستکاری و جابهجا نکنند و جبههای انبوه در مقابل علی قرار ندهند و خون هفده هزار نفر را بر پای درخت امیال و قدرتطلبی خود نریزند و وحدت و یکپارچگی امت را قربانی هوا و هوس خود نکنند؛ و مانع و رادع ارضاء شهوتِ زرّاندوزی آنها شوید و منویات مبارک پیامبر اعظم، علی، حسن، حسین و … را علیرغم میل قلبی ابرقدرتها، پیاده کنید و عبرتها و درسهای تاریخ را به گوش مردم برسانید و بگویید: ای مردم شما آدم بیداری را پیدا نمیکنید که افسوس نخورده باشد کهای کاش درصحنههای تعیینکننده تاریخ میبودم تا از کیان حق دفاع میکردم. الآن همان روز است و گول بر طبل کوبیدنها و قرآن سرنیزه کردنها را نخورید.
گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی گفتا نیک بنگر شاید رسیده باشی
و امروز باید از خیمههای علی (ع)، حسن (ع) و حسین (ع) دفاع جانانه کرد؛ و دفاع از این خیمهها مراقبت از اصول انقلاب است. سیدالشهدای دفاع همهجانبه یعنی حاج قاسم سلیمانی چه بهجا و زیبا پیام داده است: از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولیفقیه، خصوصاً این حکیم مظلوم، وارسته در دین، فقه، عفاف و معرفت، خامنهای عزیز را عزیز جان خود بدانید، حرمت او را حرمت مقدسات بدانید، جمهوری اسلامی امروز سربلندترین دورههای خود را طی میکند.» (وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی)
و به مردم بگویید: این احساس حضور، شهید چمران را از استادی یکی از دانشگاههای معتبر آمریکا ابتدا به مصر و سپس به لبنان و بعد به ایران کشاند و شمع محفل عاشورائیان دفاع مقدس ایران اسلامی شد. زمزمه شهید چمران را به مردم بگویید که در آستانه آزادسازی سوسنگرد، آن رادمرد عاشورایی درحالیکه عباس وار میجنگید و دشمن زبون را از پای درمیآورد، همراه آه و اشک با خود میگفت: «ای حسین جان کاش با تو هم میبودم»
در وسط میدان باشید تا بار دیگر صحنه جنگ صفین تکرار نشود و ضدانقلاب دیروز در مقابل «علی (علیهالسلام) انا الرجل» نگوید و نتواند ابراز وجود کند و پیراهن خلیفه مقتول را برای فریب، سردست نگیرد و افکار عمومی را به انحراف نکشاند و «هَمِجهای» (پشه هایی که دور اسب پرسه می زند و از خود اراده ندارند) را دور علم و کتل خود جمع نکند و برای پیشبرد اهداف معاویه پسند خود، کشته سازی نکنند وزیر پارﭼﺔ سبز که در فرهنگ علوی ما، بهرهای از قداست دارد، قایم نشود؛ و به فرموده رهبر معظم انقلاب: «همزمان با دو جبهه تحریم و تحریف، بجنگید که دشمنان مکار خارجی و داخلی در جنگ ارادهها نتوانند ذهنها و حقایق را جابجا کنند.»
اگر معاویهها و عمرو عاصها، قرآن را سرنیزه کردند، در کنار امام خود و دوشبهدوش و همگام، با صدای رسا دم بگیرید کهای مردم گول این ترفندهای خطرناک شیطانی را نخورید، قرآن ناطق علی است. بزنید این کاغذ پارهها را و با بصیرت، توطئهها را در نطفه خفه کنید و اگر عدهای نفوذی با جیره و مواجب، خواستند ذهنها را در راستای نیرنگ دشمن، خراب کنند، با وحدت و انسجام مثالزدنی روشن گری کرده و اراده خائنانه آنها را مقهور اراده جمعی خود کنید و در این صورت دست مالک اشترها برای قلع و قم حلقه اول مدافعان معاویهها باز و دمار از روزگار خائنان مکار درخواهد آمد؛ و در این صورت خوارجی و جنگ نهروانی و ابن ملجمی درست نخواهد شد و به سبب خدﻋﺔ دشمن و مباشرت نادانهای متحجر، علی به مسلخ نخواهد رفت.
اینجاست که روشن گری و بصیرت افزایی معنا و مفهوم واقعی خود را پیدا میکند. اگر تودههای مسلمان آگاه و بصیر و متدین به هدف عالی خود باشند، خادم را بهآسانی از خائن تشخیص میدهند و حمله و عمله دشمنان دین و ایمان خود نمیشوند. اگر تودههای مسلمان جریانات سیاسی را بهخوبی رصد کنند، ماشین تبلیغاتی عریض و طویل معاویهها، تشخیص آنها را از کار نمیاندازد و استعداد و امکانات آنها را برای هدم و نابودی حق در اختیار خود قرار نمیدهد. اگر جریانهای سیاسی را بهخوبی رصد کنند، تشخیص ضد قرآن ناطق بودن معاویه و عمروعاص بهمراتب از ضدیت طلحه و زبیر آسانتر است. به خاطر اینکه امثال آن دو، برای خود در سایه مجاهدت و جهاد، سوابق درخشانی کسب کرده بودند. ولی معاویه ضدانقلاب، بیستوسه سال در کنار پدرش، رهبری جناح ضدانقلاب را در زمان رسول اکرم (ص) به عهده گرفته بود، در مقابل امیر مؤمنان علی _علیهالسلام _ در آن بیستوسه سال در کنار پیامبر (ص) جانفشانی کرده و بارها تا یکقدمی مرگ در دفاع تعیینکننده خود پیش رفته، ذوالفقار خود را جوانمردانه از خون آن نابکارها سیراب کرده بود؛ و تا آخر عمر، خط نورانی رسول اکرم (ص) در وجود آن حضرت متجلّی بود.
مجریان گام دوم انقلاب به نیکویی واقفاند که؛ مثال معاویه و فتنهگرهای فرصتطلب مثال کفش دزدهای بهظاهر توّاب هستند که انسانهای با بصیرت، حاضر نیستند آنها را امام جماعت خود کنند و قلاده رهبری آنها را بر گردن بیاویزند.
انسان با بصیرت چهره کریه آنها را از لابهلای غبار فتنه تشخیص میدهد؛ و لو اینکه جریان معاویه برای او عنوان خال المومنین و کاتب وحی بودن را دستوپا کرده و با جریان جملیها تلاقی پیداکرده باشند. انسان بصیر و آگاه، در فتنهها که فضا به شدّت غبارآلود است با مه شکن بصیرت و تقوا آن ور غبار که چهرههای کریه ظاهرفریب امثال معاویه و عمروعاص و طلحه و زبیر … قرار دارند بهراحتی تشخیص میدهد و در وسط میدان سینه خود را سپر بلای انقلاب اسلامی میکند و حماﺳﺔ 23 تیر 78 و 9 دی 88 را قهرمانانه بر جریدۀ تاریخ ثبت میکند و تحسین آیندگان تاریخ را برمیانگیزانند که چگونه امتی آگاه و بصیر که حامل کوله باری از تجربیات تاریخی و سیاسی بودند از تاریخ درس و عبرت گرفته و توطئههای پیچیده و چندلایه را که بهمراتب از توطئههای جمل و صفین پیچیدهتر بود با حضور بهموقع خود خنثی و مشت طرار آنها را باز میکنند.
و اگر رساله علمیه و سیادت و عمامهی سیاه را سرنیزه کنند (شریعت مداری) تا بحران خطرناکی را ایجاد کنند، مردم آگاهانه عکسی در کنار عکس امام ره را برنتابند و آن کاغذ پارهها را جمع کنند و دشمن را در ابتدای حرکت خائنانهاش مأیوس و نومید کنند.
و اگر توطئه را پیچیدهتر کنند و این بار از داخل خانواده انقلاب، رساله علمیه و سوابق درخشان بعضی را سرنیزه کنند (حسینعلی منتظری)، در دفاع از علی ، آن رساله و سوابق را «کأن لم یکن» کنند و باعث شوند که دشمن این بار هم طرفی نبندد و توطئه پیچیدهاش خنثی شود!
همواره با حسین (ع) باشید و کدهای رهبر معظم انقلاب اسلامی را بهدرستی تحلیل کنید که فرمودند: ﻓﺘﻨﺔ خطرناکی که بهمراتب از ﻓﺘﻨﺔ 88 خطرناکتر است در پیش است تا وجیه المله تر ها نتوانند حاصل خون شهدا را مصادره به مطلوب کنند و این بار غیرخودیها هم ادبیات را عوض نکنند و امام را به موزه تاریخ نفرستند و بلکه از امام دم بزنند ولی در قالب دوست، با خطمشی انقلابی امام مقابله کنند! از شهیدان دم بزنند ولی راه شهیدان را به بوته فراموشی بسپارند ، دم از رهبری بزنند ولی منویات رهبری را اجرا نکنند، وضعیت شعب ابیطالب و صلح امام حسن (ع) را اعلام کنند و حال اینکه اعلان وضعیت جز مسئولیتهای رهبر الهی است، نه ابوموسی اشعری و اشعث بن قیس ها.
وسط میدان باشید و بگویید: اعلان وضعیت از مسئولیتهای ذاتی رهبری است و اشعث بن قیس ها کارشان تحمیل اعلان وضعیت به رهبری است. مگر متارکه جنگ و حکمیت را بر علی (ع) تحمیل نکردند و مگر با ترور امام حسن و ربودن سجّاده از زیر پای امام و تسلیم دشمن شدن، صلح را بر آن حضرت تحمیل نکردند و مگر قطعنامه 598 را بر امام (ره) تحمیل نکردند و … .
وسط میدان باشید و در دفاع از رهبر الهی، سنگ تمام بگذارید و نگذارید سجّاده را از زیر پای آن حضرت بربایند. حلقههای نفوذناپذیر حفاظتی را برای آن حضرت تشکیل دهید که کسی قدرت ترور در پادگان نظامی «نخیله» را نداشته باشد؛ و افسران جنگ نرم در وسط میدان باشند که دشمن قدرت ترور شخصیتی پیدا نکند.
وسط میدان باشید و شعار همیشگیتان این باشد از تو به یک اشاره از من به سر دویدن. از سویدای قلب و بن دندان بگویید و به همه اعلان کنید: من همواره با دشمنان تو دشمن و با دوستانت دوستم و گذر زمان نمیتواند کوچکترین تأثیری بر این شعار بصیرتی من بگذارد.
وسط میدان باشید و به خواص بیبصیرت بگویید: گول کیسههای زرّ معاویه و سعودیها و جرج سوروس یهودی را نخورید؛ و باقیمت بخس و ناچیز خط سیاه بر کارنامه سفید خود نکشید. به عبیدالله بن عباس فرمانده دنیاطلب بگویید با چند کیسه زّر ننگ و نفرت ابدی را برای خود خریدید! صاحبان آن کیسههای زرّ، کسانی بودند که سر فرزندان معصوم تو را گوش تا گوش بریدند و بر دستوپا زدن آن اطفال معصوم و بیدفاع در مرئی و منظر تو، قهقهه مستانه سر دادند. اگر دین ندارید حداقل یک جو غیرت و حمیّت داشته باشید! چرا بیرگی و لش بودن را به منتهی درجه رساندهاید؟
چرا کیسههای زرّ عبدالله فهد و سازمان دیدهبان و شهرام جزایری و صلح بهاصطلاح نوبل و جرج سوروس و … را قبول کردید و در خارج و داخل ستاد مبارزه با خون شهیدان و امام شهیدان را تشکیل دادید و ننگ و نفرت ابدی را برای خود خریدید؟
همواره با حسین (ع) باشید و به بعضی از آقازادگان شیرین مغز بی تحلیل بگویید: چرا ناشیانه در زمین منافقانی که قاتل پدران مظلوم شما هستند، بازی میکنید و سعی میکنید که به خودیها گل بزنید؟ چرا در جبههای قرارگرفتهاید که منافقین جدید هماهنگ با منافقین قدیم روبروی انقلاب اسلامی ایستادهاند؟ آیا از ارواح پدران گلگونکفن شهید خود خجالت نمیکشید که در مقابل خود آنها قرارگرفتهاید؟ آیا در دل خود لعن و نفرین را نثار عبیدالله بن عباس نمیکنید که چرا دست از حمایت امام خود برداشت و با قاتل فرزندان مظلوم خود برای یک کیسه زرّ و پست و مسئولیت خیالی هماهنگ شد؟ فکر میکنید این لعن و نفرین مخصوص عبیدالله بن عباس است و شما از این قضاوتها مبرّی هستید؟ «این تذهبون» کجا با این شتاب به سراشیبی سقوط و غلط خوردن در منجلاب فساد و تباهی؟
به بازماندگان شهیدان بگویید: درست است همه در قبال شهدا مسئولاند به مسئولیت الهی که نگذارند خون آنها در زیر پای امیال دنیاطلبهای منحط له شود، ولی شما مسئولیت ویژه دارید. بگذارید حرکات و سکناتتان مرضی درگاه خدای تبارکوتعالی و شهیدان خدایی باشد و ارواح طیبه آنها را جریحهدار نکنید.
جریان نفاق سعی میکند از میان شما سربازگیری کند و اینجاست که باید همواره کلام امام علی (ع) را آویزه گوش کنید که فرمود: ((کن فی الفتنته کابن اللبون، لاظهر فیرکب و لا ضرع فیحلب)) نهجالبلاغه کلمات قصار شماره 1
هنگام رویارویی با فتنهها همچون بچه شتر باش که نه پشتی دارد که بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند؛ و اینجاست که باید از تاریخ عبرت گرفت و هیمه آتش فتنهی فتنهگرها نشد و یک حرف را آویزه گوش خود کرد که اگر مسلمانها فصل الخطاب بودن پیامبر اکرم را میپذیرفتند دچار تشتت آراء و انحراف افکار نمیشدند. مگر رسول اکرم نفرمود علی (ع) میزان حق و باطل است؟ و مگر در غدیر خم نفرمود: ای مردم بعد از من علی (ع) جانشین من است؟ آیا رسول اکرم درواقع امر نفرمود: چون علی در میان شماست اسلام به بنبست نخواهد رسید؟ آیا رسول اکرم نفرمود: اگر میخواهید به بنبست نرسید قرآن و عترت را بگیرید؟ ولی چه شد که بعضی از مسلمانها گول ظاهر را خوردند و امثال معاویه که وارد فاز نفاق شده بودند را بهعنوان کاتب وحی تلقی کردند و عمر وعاص عیاش و مکار را بهعنوان مهاجر فی سبیل الله پذیرفتند؟ جز این بود که مسلمانها شاخصها را رها کردند و در فتنهها سردرگم شدند؟ آیا برای یک امت بصیر و دارای ملاک و شاخص، وجود عمار یاسر در جبهه علی قادر نیست که مسلمانها، دور و ور علم و کتل معاویه را خالی کنند؟ رسول اکرم برای هدایت امت، شاخصی بنام عمار یاسر را به امت معرفی کرد و فرمودند: ((تقتلک فاه باغیه)) ای عمار تو را یک گروه طاغی و باغی خواهند کشت. زمانی که در جنگ صفین عمار یاسر بهوسیله سپاه معاویه به شهادت رسید، عدهای حرف رسول اکرم (ص) را به یاد آوردند و میرفت که تعدادی از راه باطل برگردند و به جبهه علی (ع) بپیوندند. ولی معاویه از حماقت و سادگی آنها استفاده کرد و گفت: بدانید درواقع علی عمار یاسر را کشته است. اگر علی ویارانش عثمان را نمیکشتند و ما به خونخواهی او بر نمیخواستیم و جنگی رخ نمیداد و عمار یاسر به میدان نمیآمد، کشته نمیشد! ما میبینیم آن توجیه بیربط و سفسطهی آشکار، آن مردم فاقد ملاک و شاخص را قانع میکند و بهعنوان خونخواهی عمار، علیه جبهه علی (ع) منسجمتر میشوند و اینجاست که مقابله با جریان انحراف که در جهت پیاده کردن منویات آمریکاست و میخواهد حقایق را وارونه جلوه دهد فوقالعاده حساس و ظریف است و بصیرت افزایی بجا و بهموقع میتواند کارها را پیش ببرد.
مگر نهضت بهاصطلاح آزادی، در قالب بیانیهها و مصاحبهها، صدام یزید را مبرّا نمیکرد؟ ولی امت آگاه ما، ترّه ای برای آن حرفهای بیاساس و مبنا خورد نمیکرد. الآن هم دشمن در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مشغول توطئه است که ذهنها را بهاصطلاح «پروپاگاندا» و دستکاری کند. باید به جدّ هشیار باشید و به مقابله برخیزید و در جبهه فرهنگی نقش افسران جنگ نرم را ایفا کنید و نیک میدانید که مسئولیت شما مضاعف و دوچندان است. متوقع است که شما نقش بیبدیل اسرای کربلا را ایفا کنید که نگذاشتند پیام عاشورا در کربلا بماند؛ و بدانید شهیدان شما به چیزی کمتر از حفظ انقلاب اسلامی – که توسط امام پایهگذاری شد و الآن هم آقا روی آن تأکید میکند و به خاطر این وفا و پایداری، دشمن را عصبانی کرده است – قانع نیستند؛ و تابع آقا باشید و با صدای بلند به دشمن بگوئید: «از این عصبانیت بمیرید.» و چه زیبا حاج قاسم عزیز آورده است: «امروز قرارگاه حسین بن علی (ع)، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است، اگر ماند، دیگر حرمها میمانند…»(وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی)
همواره با حسین (ع) باشید و مسلمها را تنها نگذارید و به مردم بیوفای کوفه بگوئید: وفای به عهد یک صفت پسندیده و جوانمردانه است و نقض عهد یک صفت مذموم و ناپسند! چه کسی شمارا مجبور کرد که به امام حسین (ع) نامه بنویسید و پایان هر نامه «العجل العجل» را قید کنید؟ آیا حساب کار خود را نکرده بودید که حرکت شما همراه با یک نفی و یک اثبات بسیار مهم و مسئولیت آور است؟ شما حکومت تثبیتشده بنیامیه را نفی کردید و خواستار استقرار حکومت علوی بودید. آیا نمیدانستید این اقدام، پرهزینه است و باید در قبال آن غرامتها و هزینههای هنگفتی پرداخت؟ و باید در دریای خون شنا کنید تا به ساحل وفا و مردانگی برسید؟ ((قالوا ربنا الله ثم استقاموا)) وقتی از جان پذیرای حضرت مسلم شدید و بهعنوان بیعت با امام حسین (ع) به مسلم لبیک گفتید، چرا همانند مردم ایران در دفاع از مسلم امام زمان (عج)، خود را در قالب گروه هاو دستهها، سازماندهی نکردید؟ و حفاظت از شهر را در قالب کمیتههای مردمی بین خود تقسیم نکردید و یک قرارگاه و یک ستاد کل تشکیل ندادید و تمام راههای خروجی به شهر کوفه را مسدود نکردید و بهطورکلی سپاه و بسیج را برای حفظ دست آورد های خود تشکیل ندادید تا عبیدالله بن زیاد بهراحتی به کوفه نفوذ نکند و دارالاماره را با ترفند اشغال نکند؟!
وسط میدان باشید و به مردم کوفه بگویید: چرا زمانی که عبیدالله بن زیاد اعلان حکومتنظامی کرد شما به حکومتنظامی اعتنا کردید و در وسط خیابانهای کوفه ﺳﻴﻧﺔ خود را سپر بلای رهبر الهی خود نکردید و آن کودتا را در نطفه خفه نکردید؟ در این صورت حکومت بنیامیه گارد مخصوصی هم نداشت که با شما درگیر شود. لذا بهراحتی کودتا خنثی و آن جلاد سفاک در دارالاماره محاصره و به سزای اعمال ننگین خود میرسید؛ و یا اگر زمانی که هانی را در دارالاماره زندانی کردند، به حرف شریح قاضی خائن گوش نمیکردید که گفت: مردم چرا تجمع کردهاید؟ هانی زنده است و دارد با عبیدالله مذاکره میکند. درخواست میکردید ما اینجا را رها نخواهیم کرد تا زمانی که خود هانی با ما صحبت کند در این صورت هانی باغیرت و انقلابی با بیانات خود صحنه را تغییر میداد!
اینجاست که مردم پیمان مدار عزیز ایران، از شما مردم بیوفا و پیمانشکن کوفه عبرت گرفتند و زمانی که ژنرال هایزر آمریکایی با ژنرالهای پیروپاتال مضطرب شاه در سال 57 طرح یک کودتای خونین به نام ((کورتاژ)) را ریختند و اعلان حکومتنظامی کردند تا مردم صحنه را خالی و سرانجام سران انقلاب و در رأس آنها امام را به شهادت برسانند. امام قاطعانه در مقابل آن کودتا ایستاد و به مردم اعلان کرد که به حکومتنظامی اعتناء نکنید و به خیابانها بریزید، مردمِ گوشبهفرمان مسلمان، کف خیابانها را از حضور بهموقع خود پر کردند و جنگ خیابانی و فتح سنگر به سنگر را شروع کردند و با کمک بعضی از ارتشیان ﻣﺆمن و انقلابی پادگانها را یکی پس از دیگری به تسخیر خود درآوردند و 22 بهمن را قهرمانانه خلق کردند و نگذاشتند جریان کوفه بار دیگر در تاریخ رخ بنماید و مسلم امام زمان (عج) به مسلخ رود و انقلاب اسلامی قربانی عدم تشکّل و وجودتفرقه و تشتت رهبری شود. در آن جریان بعضیها از سر دلسوزی به امام گفتند: اگر مردم به خیابان بریزند، قتلعام میشوند. خالی از اینکه اگر به خیابان نمیریختند کودتاگرها به مطامع شوم خود رسیده و تا یکمیلیون نفر را به شهادت میرساندند. آن دستور بهجا و بهموقع امام و آن لبیک به هنگام مردم، رژیم را ساقط و تلفات را به حداقل رساند.
و بعد از پیروزی، انقلابیون مسلمان به این جمعبندی درست رسیدند که حفظ انقلاب اسلامی بهمراتب از پیروزی آن، سختتر و حساستر است و لذا برای حفظ آن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیتههای انقلاب اسلامی را تشکیل دادند و بهمرور سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر اساس مسئولیت ذاتی خود لکوموتیو قطار مدافعین انقلاب اسلامی یعنی بسیجیهای جانبرکف شد.
تاریخ بهروشنی نشان میدهد، زمانی که یک رهبر الهی و یک مصلح دینی، حرکت اصلاحی را شروع میکند، دشمنانی که منافع آنها به خطر افتاده است در مقابل آن حرکت، موضع خصمانه نشان میدهند و اگر در مقابل دشمنان، یک گروه منسجم و متشکّل نباشد که از کیان نهضت دفاع کند، بهآسانی مصلح دینی را به مسلخ میبرند. مشرکان زمان حضرت شعیب پیامبر (ع) خطاب به آن حضرت گفتند: ((لولا رهطک لرجمناک)) اگر این رهط و گروه منسجم اندکِ مدافع که دور و ور تو را گرفتهاند نبود، تو را رجم و سنگ سار میکردیم. این رهط و گروه منسجم نبود که حضرت ابراهیم را به میان آتش انداختند و…
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران در قالب بسیج مستضعفان بهعنوان یک رهط و گروه منسجم مدافع به سهم خود، جانانه ازرهبرالهی و انقلاب اسلامی دفاع کرد و امام بهعنوان تشکر از این عزیزان فرمودند: «اگر سپاه نبود کشور نبود» و شما از منظر امام و حضرت آقا به این ارگان مقدس نگاه کنید و گول سپاه هراسی دشمنان زخمخورده را نخورید.
وسط میدان باشید و به همه بگوئید: سپاه هراسی دشمن، حکایت از حضور انقلابی و بهموقع این عزیزان درصحنههای خطر را دارد. این رهط در مواجهه با قائله کردستان، ترکمنصحرا، خلق مسلمان، خلق عرب، فاز نظامی منافقین، جنگ هشتسالۀ تحمیلی، شبه کودتای 18 تیر 78 و فتنه آمریکایی 88 خوش درخشیدند. شما هم از سر قدردانی، هم گام و همجهت با آنها باشید و در کنار هم بسیج بیستمیلیونی را تقویت کنید.
وسط میدان باشید و به پاسداران جانبرکف و بسیجیان شجاع بگوئید: الآن هم اگر سپاه نباشد، انقلاب اسلامی نیست و کشور به تاراج میرود. الآن دفاع از انقلاب اسلامی از یک پیچیدگی خاصی برخوردار است. امروز جنگ شما با ضدانقلاب یک جنگ هوشمند چندلایه است. باید رزمایشهای صحنهی نبرد را زیاد مرور کنید تا خنثی کردن پاتکهای دشمن نفسگیر نباشد و به نسلهای بعد بگویید:
دور مجنون گذشت و نوبت ماست هرکسی پنجروزه نوبت اوست
نوبت دفاع شما فرارسیدهاست. همانند شیخ فضلالله نوری، شهید مدرس، آیتالله شهید غفاری، آیتالله شهید سعیدی، آیتالله شهید مطهری، شهید چمران، شهید رجایی، شهید خرّازی، شهید بابایی، شهید تهرانی مقدم، شهید علی محمدی، شهید اشرفی اصفهانی، شهید ذیبح الله کرمی، سیدالشهدای دفاع همهجانبه شهید حاج قاسم سلیمانی و … ایفای نقش کنید و خود را برای شهادت درراه خدا آماده کنید. در حین مبارزه توصیه امام علی (ع) را آویزه گوش خود کنید: «اگر کوهها از جای بجنبد تو استوار باش، دندان بر دندان بفشارجمجمه ات را به خدا بسپار. قدمهایت را بر زمین میخکوب کن، دیده به آخر لشکر دشمن بینداز بهوقت حمله چشم فروگیر و آگاه باش که پیروزی از جانب خدای سبحان است» (نهجالبلاغه)
همواره با حسین (ع) باشید و سلیمان بن صرد خزایی را نهیب بزنید: چرا در کربلا غائب بودید و در رکاب امام خود، حضور نداشتید؟ آیا مریض بودید یا توسط عبیدالله بن زیاد به زندان افتاده بودید یا دست به یک اجتهاد بی مبنا زدید و سکوت و قعود را بر قیام ترجیح دادید؟ اگر در جواب بگوید: درست است در آن حادﺛﺔ تعیینکننده نبودم ولی بعدها در دفاع از آن قیام، سنگ تمام گذاشتم و جبران کردم و قیام تواّبین را به وجود آورده و رهبری کردم و درراه حسین (ع)، جان را در طبق اخلاص گذاشتم و بدون چشمداشت دنیوی جانفشانی کردم.
به او بگوئید: کسی منکر قیام مخلصانه توّابین نیست ولی خونی که بهجا و بهموقع درراه هدف ریخته نشود آن طوری که بایدوشاید به اهداف کلی کمک نمیکند. اگر آن پانصدنفری که در مقابل آن سپاه جرّار و انبوه تا به دندان مسلح شام ایستاد و آن حماسه فراموشنشدنی را در تاریخ مخلصانه ثبت کرد، پشت سر مسلم قرار میگرفت و به دستور سران خود به دارالاماره میریختند و هانی را نجات میدادند و آن مرکز را از لوث نحس عبیدالله بن زیاد پاک میکردند به فرموده آقا: (تاریخ جور دیگری رقم میخورد)
اینجا است که اگر خونها بهجا ریخته نشوند، مانند این است که بهموقع داروها مصرف نشود و بعد از مرگ سهراب نوش دارو چه سودی دارد؟
باید موقعیتشناس بود و در وسط میدان با سازوبرگ حاضر. شما میتوانید حتی از ساحت مقدس حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه که بهموقع در کربلا حاضرشده و فدائی حسین (ع) شدند. سؤال کنید: شما زمانی که مسلم تنها مانده بود و مردی پیدا نبود حتی یک جرعه آب به آن غریب و تنها بنوشاند – کجا بودید؟ واقعیت امر این است که این سؤال در تاریخ بیجواب مانده است. آیا این دو بزرگوار در زمان تنهایی مسلم بیمار بودند یا به مسافرت رفته بودند یا مثل بقیه تعلل کردند؟ کسی نیست جواب بدهد!
شما میتوانید از مختار ثقفی سؤال کنید، شما که بعدها به خونخواهی شهیدان گلگونکفن کربلا قیام کردید و قهرمانانه انتقام خون آن عزیزان را از تکتک قتله آنها گرفتید و امام سجّاد (ع) را از اقدام خود، شادمان و مسرور نمودید، در اصل واقعه کجا بودید؟ در این زمینه، دو جور جواب دادهاند: 1- بعضیها قائلاند در آن واقعه مختار به دست داروغههای عبیدالله بن زیاد گرفتارشده بود. معلوم است اگر داستان ازاینقرار باشد کسی نمیتواند برایشان خورده بگیرد. ولی اگر در آن حادثه آزاد بوده و برای حفظ جان خود و ملاحظات دیگر کوتاهی کرده، باید جور دیگر درباره ایشان قضاوت کرد. در این صورت قضاوت این است؛ چون بعدها مردم کوفه، از کرده و نکرده خود به جدّ پشیمان و نادم شده بودند و در کوی و برزن دم از انتقام خون شهدای کربلا میزدند تا آن ننگ را با ریختن خون خود و قتله امام حسین (ع) پاک کنند و در این جوّ و فضای عمومی، مختار که حظّ و بهره ای از محبّت به اهل البیت و کیاست و موقع شناسی را همراه داشت، بر آن موج خون خواهی سوار شد و یک قیام دو منظوره را طراحی کرد که هم انتقام خون شهداءرا بگیرد و هم به یک نوای سیاسی برسد و از آن نمد، کلاهی برای خود تهیه کند؛ و لذا بر اساس این تحلیل و روانشناختی مختار، توّابین حاضر نبودند با مختار متحد شوند در این صورت حرکت مختار تقریبا شبیه حرکت بنی عباس بوده که بعدها بر آن موج سوار شدند و با شعار «یا لثارات الحسین» و رضایت اهل البیت، به عنوان خون خواهی امام حسین (ع) بنی امیه را منقرض و حتی قبرهای آن ها را نبش و آثاری از آنها باقی نگذاشتند ولی بعدها نسبت به حسین های زمان از بنی امیه بهمراتب بدتر کردند و کارنامه سیاه تری در تاریخ برای خود رقم زدند و البته ما بنا را بر تحلیل اول گذاشته ایم.
در وسط میدان باشید و دیدگاه امام و آقا را تشریح کنید که چرا جوجه لیبرالهای وطنی، منفور امام و آقا هستند؟ مگر نه این ساکتین و بعضا موافق با رژیم ستم شاهی که در موقعیت های حسّاس برای حفظ رژیم منحوس پهلوی کاﺑﻴﻧﺔ بحران تشکیل دادند و در سال 1357 بر آن موج انقلابی سوار شدند و دولت موقت تشکیل و ریاست جمهوری را قبضه کردند ولی مع الوصف در حالی که جمهوری اسلامی نوپای ما از طرف دشمنان خارجی مورد تهاجم قرار گرفته بود، با گروهک ها و بخصوص گروهک منافقین که به فرموده امام فرزندان معنوی لیبرالها محسوب می شدند برای ضربه زدن به این مردم خداجوی و به پا خاسته هماهنگ شدند و شانزده هزار نیروی مخلص حزب اللهی را به درجه رفیع شهادت رساندند و در تمام حرکتهای براندازی، رد پای آنها کاملا مشهود است، چه در پروژه استحاله بعضی از شبه انقلابی ها و جدائی و ریزش بعضی از ساده لوحها و چه شرکت فعال در شبه کودتای 18 تیر 78 و فتنه 88 و چه الآن که به روشنی سر و سرّ با سفارتخانه های بیگانه برای ضربه زدن رادارند؛ و دائما به نظام سلطه سیگنال می زنند و نامه سرگشاده برای حریم شکنی تهیه می کنند.
وسط میدان باشید و روشمند دشمنان را شناسایی کنید که مبادا ندانسته آب به آسیاب دشمنان بیندازید و بنای کاخ ستم آنها را محکم! مانند آن گچ کار هنرمند نباشید که در واﻗﻌﺔ عاشورا برای یکی از امرای یزید در کوفه گچ کاری می کرد و با آنها بده بستان داشت و خانه زاد آنها شده بود ولی زمانی که اسرا را وارد کوفه کردند از آن سرو صدا ها سوال کرد، در جواب گفتند: اسراء را وارد کوفه کردند. گفت: اسرا کیا هستند؟ گفتند خاندان حسین (ع)! تا این خبر را شنید بالای چوب بست با دست گچی به چشم خود زد و یک چشم خود را از حدقه بیرون آورد و شما این گچ برّهای غیرتی پراکنده را از گوشه و کنار جمع و آنها را به نفع جبهه حق سازماندهی و ساماندهی کنید.
وسط میدان باشید و شریح قاضی را به محاکمه بکشانید که چرا دست به آن اقدام خائنانه زدید و آن فتوای یزیدی را علیه فرزند دل بند رسول اکرم صادر کردید؟ اگر تمام طلا و نقرﮤ جهان را جمع می کردند و همه را بسته بندی و جلوی تو می انداختند می ارزید که تو فتوا بدهید (اِنَّ الحُسَین خَرَجَ عَن دین جَدّه) حسین (ع) از دین جدش خارج شده، (فَدَمُهُ هَدَر) پس خونش هدر است؟ مگر جز این بود که با این فتوا مردم احمق و بی بصیرت، خون مقدس حسین (ع) را به خاطر خدا ریختند و بر جنازه مقدس حضرت، اسب تازاندند؟
شاید بعضی ها بگوئید شریح قاضی یک پدیده نادر و یک استثناء تاریخی است و کسی حاضر نیست فتوائی شبیه فتوای او را صادر کند. ولی ما شاهدیم که هم در جریان کودتای نوژه و هم کودتای قطب زاده یک مرجع به اصطلاح تقلید با عمامه سیاه (شریعت مداری)، فتوا صادر کرد که برای پیشبرد کودتا، خون امام خمینی و تا یک میلیون نفر را بریزند تا خود به عنوان رهبر کودتا برای قتله امام و شهدای مظلوم انقلاب اسلامی، دست تکان دهد و آتش شهوت قدرت طلبی خود را اطفاء و خاموش کند.
و ما شاهد بودیم که یک به اصطلاح مرجع انقلابی (آقای منتظری) با قاتلهای پسر خود، همانگ شد و سعی می کرد که به اصطلاح خودش خواب را از چشمان امام برباید و برای آن کسی که در دوم خرداد 76 آراء زیادی را جذب کرده بود فتوا صادر کردند و در آن فتوا گفتند: (من جای تو می بودم به مردم می گفتم تا به خیابان بریزند) تا با جانشین امام یعنی مقام معظم رهبری تسویه حساب کنند تا دل صهیونیست ها و آمریکایی ها خنک شود!
وسط میدان باشید و ابن سعد را محاکمه کنید که چرا برای تصاحب ملک ری، در مقابل قرآن ناطق قرار گرفتید و در واقع حیثیت نیم بند خانوادگی خود را پایمال کردید؟ آیا می ارزید برای رسیدن به مطامع شوم دنیا، بر جنازه امام حسین (ع) و یارانش اسب بتازانید؟ به ابن سعدها بگوئید گول چراغ سبز و جاذبههای فریبنده دنیا را نخورید. ثابت شده است هیچ کسی از این راهها به ملک ری که حاکی از سعادت واقعی باشد نخواهد رسید. فریب دلارهای عربستان و اسرائیل و آمریکا و بطور کلّی نظام سلطه را نخورد! بدانید به عنوان سنگ استنجاء از شما استفاده خواهند کرد و ارزشی بیش از این برای شما قائل نیستند به خاطر اینکه فرهنگ (اصاله المنفعه) بر آنها حاکم است و یک آرمان انسانی را دنبال نمی کنند و وقتی تاریخ مصرف شما تمام شد با بی اعتنائی و بی احترامی شما را پرت خواهند کرد و چوب حرّاج بر کالای بنجل شما خواهند زد. اینجا سرنوشت شاه، صدام، قذافی و … مایه عبرت است اگر عبرت گیر باشید.
آیا از مسافرین برلین که کشف هویت کردند و از افرادی مثل شیر خر خورده های لندن نشین که ستاد براندازی و به اصطلاح اطاق فکر تشکیل دادند و الآن برای ادامه کار خائنانه و بی نتیجه خود به دریوزگی افتاده و کاسه گدائی را بدست گرفته و در خانه سعودی ها و صهیونیست ها و … را با سرافکندگی می زنند و به کاسه لیسی آنها مشغولند عبرت نمی گیرند؟
در وسط میدان باشید و به حرّ بن یزید ریاحی درود بفرستید وآن اقدام تاریخی که ازدنیا با آن همه جاذبه گذشت را، تحسین کنید که الگوئی برای آینده های تاریخ شد و افرادی مثل حاج طیّب رضائی و شاهرخ ضرغام و… به او ﺗﺄسی کردند و صحنه های زیبائی به زیبائی حرّ، خلق کردند، به طوریکه امام فرمود: طیّب حرّ زمان بود و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به گفته شهید حاج مهدی عراقی: امام سر قبر شهید حاج طیب حاضر و بعد از فرستادن فاتحه به روان پاک آن شهید باغیرت فرمود: (طیّب تو عاقبت به خیر شدید، از خدا بخواه خمینی هم عاقبت به خیر شود)!
آری حرّ، الگوی انسانهای آزاداه است. حرّ شهید درحالی که به امام حسین (ع) نامه ننوشته بود، ولی سر بزنگاه دست به یک تصمیم کبری و اقدام مردانه زد. در عین حال که یقین صد در صد داشت که تبعیّت از حسین (ع) یعنی کشته شدن غریبانه. ولی مع الوصف ازآنجائی که واقعاً اسم با مسمائی بود، آزادانه مرگ شرافتمندانه را بر زندگی ذلیلانه ترجیح دادند و صحنه تماشائی را خلق و جریده تاریخ رادرخشنده کرد.
زمام دل به کسی داده ام من درویش که نیستیش بکس از تاج و تخت پروائی
در آن مقام که خوبان ز غمزه تیغ زدند عجب مدار سری افتاده در پائی
(حافظ)
در وسط میدان باشید و به کسانی که زمینه حرّ بودن رادارند بگوئید الآن کربلایی به وسعت زمین و زمان ایجادشده و تا فروغ عمرتان غروب نکرده است از این عاشورای مغتنم، استفاده کنید. مگر نمیبینید الآن دو پرچم در اهتزاز است؟ یک پرچم درد است نظام سلطه که بهمراتب از یزید بیرحمتر، ظالمتر، ضد بشرتر و… است و یک پرچم در دست فرزند حسین (ع)، یعنی حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنه ای-که پرچم را از دست امام عزیز تحویل گرفتهاند- در اهتزاز است؟ چرا معطلید؟ امامی که میخواهد مثل استادش امام خمینی به مرّ اسلام عمل کندو در مرام او، هدف وسیله را توجیه نمیکند. یکی از عناصر مهم جهادی تعریف کردند ما یک ضدانقلاب را با یکطرفاند به دام انداختیم و به آقا گزارش دادیم آقا ناراحت شد و فرمودند: چون شما به او تأمین دادهاید ناجوانمردانه است که او را گرفتار کنید. او را ببرید همانجایی که او را گرفتهاید و رهایش کنید و او را رها کردیم؛ و اینیک شیوﺓ مبارزه و برخورد با دشمن است و نباید فراموش شود و بلکه باید آویزه گوش همه باشد.
صحنههای وسیعی ایجادشده است، همه میتوانند وارد میدان شوند، اگر میخواهید از حجاب و ناموس و عفت دفاع کنید زمینه مهیا است و این و گوی و این میدان، باحجاب خود و دفاع از ناموس و عفت عمومی، ارواح شهدا را شاد و مسرور کنید. اگر جوان مردید و میخواهید از مظلوم دفاع کنید، از مواضع ضد ظلم نظام مقدس جمهوری اسلامی دفاع کنید. اگر وطنخواهید و شعار «چو ایران نباشد تن من مباد» را قبول دارید در دفاع از وطن برخیزید و دندان طمع دشمن را با حضور خود و تبعیت از آقا بکنید. مگر نه مدافعین جانبرکف دفاع مقدس که وطن، موردتهاجم دشمن خارجی قرارگرفته بود تنشان در مقابل تانکهای دشمن قرار گرفت و در یک نبرد نابرابر از کشته پشته ساختند و به حول و قوه الهی دشمن متجاوز را تا فراسوی مرزهای ایران اسلامی تار و مار کردند و آنها را از اقدام نظامی و سیاسی مأیوس و ناامید کردند. شما هم هر چه توان و استعداد دارید بهکارگیرید. اگر توان نظامی دارید ضمن انجام کارهای فردی در قالب گردانهای کربلا و امام حسین (ع) سازماندهی شوید و اگر توان فرهنگی و هنری دارید بهعنوان افسران جنگ نرم پا به میدان جنگی ظریف و پیچیده بگذارید و جلو قتلعام فرهنگی دشمن را بگیرید و اگر استعداد کار اقتصادی و تولیدی دارید به کارهای اقتصادی خود در راستای اقتصاد مقاومتی جهت بدهید و …
وسط میدان باشید و بگوئید: از آهنگران کوفه عبرت بگیرید که چگونه از روز ششم محرم بازار آهنگران کوفه محل رفتوآمد و خریدوفروش شمشیر و زره و کلاهخود و تیز کردن شمشیر و آغشته کردن آن با سم مهلک بود! آنها شمشیر را علیه امام حسین (ع) تیز و آن را با سم آلوده میکردند. اف بر آن جماعت منفعتطلب و مادی مسلک بی تعهّد. وقتی به هر قیمتی ملاک درآوردن پول باشد و ارزشهای انسانی در لابهلای مال دوستی گم و انسانیت در زیر چرخ اقتصاد له شود که -ارمغان فرهنگ سرمایهداری غرب است- از این بهتر نمیشود.
اگر ملاک دنیا باشد، گروهی شمشیرها را تیز و مسموم میکنند و گروهی به خیمهها حمله و گوشواره از گوش دردانهها بیرون میآورند؛ و مگر الآن عدهای ازانسانیّت و مردانگی بیخبر، با توزیع مواد افیانی گلهای ایرانزمین را پرپر نمیکنند؟ و مگر افرادی با صهیونیستها هماهنگ نشدند و به خاطر دلار، دانشمندان هستهای را به شهادت نرساندند و فرزندان آنها را یتیم نکردند و مگر الآن با گرانفروشی و احتکار و بیتدبیری مردم با بصیرت را در تنگنا قرار ندادند؟… باید از شرّ هوای نفس به خدا پناه برد. اینجا است که گفتهاند: «هر کس از پول گذشت از پل خواهد گذشت»
آوردهاند کسی در مرگ دکاندار همسایهاش بیتابی میکرد. از علّت جویا شدند. در جواب گفت: زمانی که در جلو دکان اودکان باز کردم، ایشان هرروز دو ساعت زودتر دکان را میبست تا مشتریهای من زیاد شوند؛ و این حرکت جوانمردانه مرا شیفته او کرده است. بیدار شوید تا کار از کار نگذشته است، به فطرت انسانی خود برگردید و بدانید تا کوی دوست یکقدم راه بیشتر نیست: «یکقدم به روی نفس و یک گام به کوی دوست.»
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ورنه هر سنگ و گلی ﻟﺆﻟﺆ و مرجان نشود
ذرّه را تا نبود همت عالی حافظ طالب چشمه خورشید درخشان نشود
وسط میدان باشید و به صحنه کربلا نگاه کنید که چقدر زیبا و دلنشین است. انسان یک پازل و جورچین را مشاهده میکند که درمجموع هرکدام از آن قطعهها به این نظام، زیبایی بخشیدهاند. امام حسین (ع)، قرآن ناطق است و قرآن کریم را با حرکات و سکناتش تفسیر و تبیین و ﺗﺄویل میکند. حضرت عباس عملاً مرد شماره دوی نهضت است و وفاداری و پایداری و شجاعت حیدری را در معرض نمایش قرار میدهد. حضرت علیاکبر بهعنوان پسر ارشد امام حسین (ع) که خلقاً وخلقاً شبیهترین فرد بنیهاشم به رسول اکرم است، نقش بیبدیلی را ایفا میکند. ظهیر بنقین را مشاهده میکنید که بهعنوان یک فرد عثمانی، میاﻧﺔچندانی هم با خاندان نبوّت ندارد، ولی در دفاع از امام حسین (ع) از همهچیز میگذرد و همهچیز را به دست میآورد. حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه را ملاحظه می کنید که به عنوان پیر غلامان امام حسین (ع) ریش های سفید خود را با خون خود خضاب می کنند و به همه می آموزند که دفاع از حق، پیر و جوان نمی شناسد و باید در هر سن و سالی آماده فداکاری بود، وهب و مادرش را ملاحظه می کنید که صبر وپایداری در راه هدف مقدس را به خانواده های شهید می آموزند که بایدفرزندان را به میدان فرستاد و بعد از شهادت آنها کوچکترین حرکتی که دال بر ضعف خانوادۀ شهداء باشد از خود نشان نداد، حرّ را می بینید که با توبه عملی خود جبران مافات و امام زمانش را از خود راضی و خوشنود می کند. سعید بن عبدالله را می بینید که در حین نماز جماعتِ حسین (ع) و یارانش سینه خود را سپر بلای امام خود می کند و تیرها، یکی پس از دیگری بدن مقدس او را در می یابند تا به امام اصابت نکنند و به همه درس می دهد که باید سپر بلای رهبر الهی شد؛ و در آخر حضرت امام سجّاد و حضرت زینب کبری را می یابید که به عنوان مدافعان خون شهداء، نقش زیبای خود را ایفا می کنند و در مقابل دستگاه تبلیغاتی نظام طاغوتی بنی امیه می ایستند و در آن جنگ نرم فرهنگی نا متقارن و نابرابر چهره کریه آنها را رسوا می کنند و پیام شهدای کربلا رابه نسلهای آینده می رسانند و جهان بشریت، با دریافت این پیام تاریخی به فلاح و رستگاری خواهد رسید و این سرنوشت محتوم و محکوم بشریت و آینده حتمی تاریخ است که این پیام توسط فرزند امام حسین (ع) یعنی حضرت مهدی (عج) به گوش جهانیان خواهد رسید و آنها را نجات خواهد داد. این است که زینب کبری (س) می فرماید: ((ما رایت الا جمیلا)) من جز زیبائی چیزی را ندیدم. آن حضرت از جوانب مختلف به واقعه نگاه می کنند و لذا چیزی جز زیبائی وجود ندارد.
وسط میدان باشید و نیک بنگرید که چگونه مردم ایران این صحنه را در میدان عمل پیاده کردند؟ انقلاب اسلامی ﻣﺘﺄثر و منبعث از نهضت امام حسین (ع) است. امام ویارانش ابتدا فریاد هائی بر تحریفهای عاشورا داشتند و بابیان و بنان واقعه عاشورا را از تحریفها نجات دادند. یکی از تحریفهای عاشورا این بود که بر مبنای تلقی عمومی، نهضت امام حسین (ع) یک نهضت منحصربهفرد است و در یک قطعهای از تاریخ رخداده است و قابل ﺗﺄسی و تبعیّت نیست؛ و حال اینکه امام حسین (ع) فرموده است: «نهضت من برای شما اسوه و قدوه است» و در جای دیگر میفرماید: «مثل من، نباید با مثل یزید بیعت کند.»
بعد از تبیین درست واقعه عاشورا و تشریح واقعی وضعیت رژیم منحوس پهلوی، مردم واقف به تکلیف شرعی و انقلابی خود شدند و پشت سر مرجع تقلید خود که در سر حدّ عصمت بود یعنی امام خمینی قرار گرفتند و شعار دادند (نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیّه) در آن صحنه، صفوف امام حسین (ع) و یزید مشخص و عاشورائی دیگر بر پا شد. ولی با این تفاوت که حضور پررنگ مردم در میدان نبرد طومار دو هزار و پانصدسالهی رژیم ستمشاهی را در هم پیچید؛ و زمانی که صدام به تحریک ابرقدرتهای ضد بشر به ایران اسلامی برای نابودی نظام نوپای ما، حمله کرد، مردم باز منسجمتر به تبعیّت از امام در مقابل آن تهاجم وسیع صفآرائی کردند و برای آن مستبد سفاک پیام فرستادند: (صدام یزید کافر این آخرین پیام است) باز دو صف متخالف و متضاد در مقابل هم صفآرائی کردند و این بار باز پیروز میدان، عاشورائیان بودند.
در آن رزمگاه صحنههای تماشائی به منصه ظهور پیوست. مقام معظم رهبری و شهید چمران ستاد جنگهای نام منظم تشکیل دادند و با حملات ایذائی و گرفتن تلفات قابلتوجه، دشمن را در جنوب زمینگیر کردند. در آن آوردگاه درخشندگی چهره سردار چمران بیشتر شد. شهیدی که در جنوب لبنان و کردستان و پاوه، در کنار پاسداران فداکار و ارتشیان جانبرکف و شیر زنانی مثل شهید فوزیه شیردل، حماسهها خلق کرده بود، بهعنوان طراح یک مکتب دفاعی نامتقارن مطرح شد.
در گیلان غرب، شهری که بهعنوان سنبل استقامت در ﺧﻄﺔ غرب کشور مطرح است، در روستای گور سفید خانم فرنگیز حیدر پور با تبر گردن یک افسر عراقی را قطع و دیگری را به اسارت گرفت و به زنان ایران اسلامی پیام فرستاد: که زینب وار با تمام توان مدافع وطن و دست آورد های انقلاب اسلامی باشید وزنان ایثارگر ایران اسلامی و همسران و مادران و خواهران شهداء، صحنه هائی خلق کردند که تاریخ قادر به ثبت آن وقایع نیست. سرگرد باشرافت و باغیرتی بنام سرگرد ادبیان پیدا شد که در مقابل دشمن ایستاد و تا آخرین لحظات عمر پربرکتش از مرخصی استفاده نکرد و تصریح کرد تا زمانی که دشمن متجاوز را به عقب نرانیم به پشت جبهه نخواهم رفت تا سرانجام جان را در طبق اخلاص گذاشت و تقدیم جانان کرد و جنازهی مقدسش بالای دستان باکفایت مردم باغیرت کرمانشاه تشییع شد و به پاسداران و ارتشیان، درس دفاع از وطن اسلامی آموخت و سید سالاری مثل شهید محمد سعید جعفری را مشاهده میکنیم که در جبهه فرهنگی میداندار است ولی این بار از باب ضرورت در چهره یک رزمنده نظامی ظاهر میشود و درسی فراموشنشدنی به جبهه حزبالله میآموزد که باید بر اساس مقتضیات زمان، در چهرههای مختلف به دفاع برخاست و همواره قیام را بر قعود ترجیح داد؛ و شهید شیرودی، شمشادیان، کشوری، بابائی، آب شناسان، صیاد، خرّازی، احمد کاظمی، باکریها، زینالدین، برونسی و شهید قلیوند و … به برکت رهبری الهی امام خمینی پیدا شدند که هرکدام تداعیکننده شهدای کربلا بودند و عاشورائی از مرام امام حسین (ع) دفاع کردند، لذا نام نیکشان همیشه در قاموس عاشورا ثبت است. ملاحظه کنید که چگونه تاریخ عاشورا تکرار شد. حاج بخشی ولایت مدار، تداعیکننده حبیب ابن مظاهر شد، شهید فهمیده تداعیکننده حضرت قاسم (ع)، شهید دکتر چمران تداعیکننده حضرت ابوالفضل (ع)، شهید قاسم سلیمانی تداعیکننده مالک اشتر (ع)، شهید باقری سنگر ساز بی سنگر تداعیکننده سعید بن عبدالله و مادران شهداء و همسران آنها تداعیکنندۀ مادر وهب و در رأس امام خمینی تداعیکنندۀ امام حسین (ع) است. الآن هم عاشورائیان پشت سر امام خامنهای در مقابل یزیدیان، شعار «هیهات من الذلّه» شان در سطح جهان طنینانداز است. مبارزهشان با توکل بر خدا و به حول و قوه الهی تا محو یزیدیان ادامه خواهد داشت و بهرغم میل قلبی بعضی از پشیمانها، هم با اسرائیل و هم با امریکا سر مبارزه جانانه دارند.
وسط میدان باشید و به همه بگوئید: راهی که ما انتخاب کردهایم همراه با نگرانی و اضطراب نیست. چون تسلیم و رضای حسینی جایی برای دلهره نگذاشته است. مگر جز این است که ما «بین الحسنین» در حال نوسانیم؟ یا با شهادت به فیض عظمی میرسیم و یا با پیروزی بر خصم زبون، به فلاح و رستگاری دنیا و آخرت، نائل خواهیم شد. به حول قوه اللهی شکستی در ساحت ما راه ندارد. پس از چه و از کی واهمه و ترس داشته باشیم؟ و در تاریخ است که درصحنه کربلا شهداء هرچه به آخرین لحظات شهادت نزدیکتر میشدند چهرهشان گلگونتر میشد. ما هم چون در راهیم و جلو دارمان امام حسین (ع) است شاد و غبراق به جلو میتازیم و شب دیجور و ظلمانی ظلم و ستم را بافروغ امید نجات بشریت روشن میسازیم و هر آن بهروز موعود ظهور منجی ارواحنا فدا نزدیکتر میشویم. اگر دلواپس و نگرانیم، نگران از فراق آن حضرتیم.
میسوزم از فراقت روی از جفا بگردان هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان
دوران همینویسد بر عارضش خطی خوش یا رب نوشتهی بد از یار ما بگردان
وسط میدان باشید و به مرزداران فرهنگی و نظامی بگوئید: پاسبان حریم حسینی باشید و «هلال بن نافع» وار از خیمهها پاسداری کنید. دل به دنیا نبندید و در حدّ ضرورت امرارمعاش کنید تا هیچ جاذبه و سیگنالی نتواند شمارا از پای دربیاورد و بدانید در پیشگاه خدای متعال امتحان پس میدهید. در شب عاشورا در آغازین آن شب « هلال بن نافع» که به پاسداری از حریم خیمهها ایستاده بود امام حسین (ع) را مشاهده کرد که در آن تاریکی از خیمهها دور میشود. امام که آمده بود تا پستیوبلندیهای زمین پیرامون خیمهها را برآورد کند، دست «هلال بن نافع» که شتابزده خود را به امام رسانده بود گرفت و به او فرمود: نمیخواهی خود را از مرگ برهانی؟ «هلال بن نافع» خود را بهپای امام انداخت و گفت: مادرم بر من بگرید: من این شمشیر را به هزار درهم خریدهام، آن اسب را نیز به هزار درهم دیگر. قسم به آن خدائی که با حبّ شما بر من منّت نهاده است بین من و شما جدایی نخواهد افتاد مگر آنوقت که این شمشیر کند شود و آن اسب خسته (موسوعه کلمات الامام حسین ص 406)
ای کسانی که در جبهه فرهنگی و نظامی و … نقش « هلال بن نافع» را ایفا میکنید نکند حبّ دینارو دنیا بین شما و امام جدائی بیندازد و خیمهها را به دست گرگصفتان بسپارید و ننگ و نفرت ابدی برای خود خریدار شوید و از فرماندهان بیکفایت امام حسن مجتبی (ع) و دگراندیشهای دنیاطلب که میخواستند به خیال خام خود امام خمینی را به موزه تاریخ بفرستند و از «ضحاک بن عبدالله مشرقی» عبرت بگیرید. روز عاشورا را بنگرید که دو نفر دو اسب تازهنفس را در نظر گرفتهاند که دو تصمیم متضاد را اتّخاذ کنند. یکی از آنها حرّ بن یزید ریاحی است. آنکسی که جلو امام حسین (ع) را از پیشروی سدّ کرد. آنکسی که اولین بار کودکان حرم را ترساند. آنکسی که سایه به ساﯾﺔ امام را تا کربلا تعقیب کرد. آنکسی که شجاعت و صلابتش زبانزد عام و خاص بود. راوی میگوید: حرّ را مشاهده کردم که رنگ از رخسارش پریده بود و به شدّت میلرزید و با خود گفتم حرّ که از شجاعان عرب است چرا بر خود میلرزد؟ مشاهده کردم سوار بر اسب شد و بهطرف خیمههای امام حسین (ع) حرکت کرد نرسیده به خیمهها از اسب پیاده شد، چکمههایش را درآورد و به هم بست و به گردن انداخت و با یکدست قرآن و با دست دیگرش شمشیر را حمل کرده و به امام میگوید: یا مرا به این قرآن ببخش یا با این شمشیر گردن مرا بزن تا از این عذاب وجدان راحت شوم. امام او را بخشید و بلافاصله بهسوی لشگریان ابن سعد با چهرهای برافروخته برگشت و جنگ نمایانی که در تراز خودش بود به نمایش گذاشت و شربت شهادت را سر افرازانه نوشید و از طرف دیگر (ضحاک بن عبدالله مشرقی) را میبینید که از سرصبح تا آخر روز در رکاب امام حسین (ع) جنگیده بود. ولی شیطان او را وسوسه کرد و اسب تازهنفس خود را از خیمه بیرون آورد و فرار را برقرار ترجیح و ننگ ابدی را برای خود به ارمغان آورد!
اینجا چشم حقیقتبین میخواهد که از حرّ بن یزید ریاحی درس و از (ضحاک بن عبدالله مشرقی) عبرت بگیرد. وازآن کسی که یک پای خود را در کربلای ایران از دست داد (آقا جَری) ولی تقلید از مراجع عظام را کار میمون و حکم ارتدادش صادر شد عبرت و از شاطیه مصری سینماگر و بیحجاب که مقلد امام شد و مروّج حجاب، درس؛ و از آن خانم باحجاب که الآن در کنار شیر خر خوردههای لندن نشین برای خوشایند صهیونیستها و امریکا انجاموظیفه میکند عبرت گرفت. بفرموده امام علی (ع) (عبرت زیاد است ولی عبرت گیر کم).
وسط میدان باشید و بگویید به بهانههای واهی از وسط مبارزه خود را به حاشیه نکشانید و اولویت شما حفظ جان نباشد بلکه جانفشانی درراه هدف مقدس، اولویت اول باشد. در مبارزه و تاآخریننفس ایستادن، به (محمد بن بشیر خضرمی) اقتدا کنید که پسرش در سر حدات مملکت ری به اسارت درآمده بود، امام حسین (ع) به او فرمود: به دنبال نجات پسرت باش! ایشان در جواب گفتند: «در عوض جان او و جان خویش پاداش را از خالق جانها خواهم گرفت دوست نمیداشتم که او را اسیر کنند و من بمانم…» اللهوف ص 94 و 93 یعنی چه خوب است که اسیری او زمانی رخ نموده است که من نیز دیری در جهان نخواهم ماند. حالا آنها که در جریان فتنه 88 به خیال واهی خودکار انقلاب اسلامی را تمامشده میپنداشتند چه میگویند که امام بیعت خویش را از آنها برنداشته بودند، سعی وافر داشتند که خود و اهلوعیال را با هزاران توجیه شیطان پسند اسیر و بندۀ دشمن کنند و وقیحانه شال سبز فتنه به گردن بیندازند و در کنار سگبازها علیه امام شعار دهند و خیمههای امام حسین (ع) را بسوزانند و بر اعمال ننگین خود افتخار و آن را توجیه عامهپسند کنند؟! واقعاً گاهاً تاریخ تکرار میشود ((الناس کالناس و الایام واحده)) مردم یک مردماند و روزگار هم واحد است «و تشابهت قلوبهم» قلبهایشان هم شبیه به هم است. انسان به عینه در اینطرف قضیه هم یزید رامی بیند و هم کارگزاران و مجریان منویات شومش؛ و هم عبید الله زیاد را مشاهده میکند وهم ابن سعد دنیاطلب وهم بیبصیرتهایی که بهراحتی به نفع جبهه باطل سازماندهی میشوند و هم قاطبه مردم را مشاهده میکند که جزء خواص با بصیرت شدهاند و ذهنشان دستکاری نمیشود و هیچوقت حاضر نیستند که امام حسین (ع) را در وسط میدان تنها بگذارند.
در وسط میدان باشید و بگویید: در خط حسین (ع) بودن در صورتی حقیقت دارد که تولّی و تبرّی داشته باشید؛ یعنی با دوستان حسین (ع) دوست و با دشمنان آن حضرت دشمن. مگر امکان دارد کسانی که بحث خودی و غیرخودی را جدی نمیگیرند حسینی باشند؟
بگویید: کسانی که امربهمعروف و نهی از منکر را با شرایطش ترک کنند با حسین (ع) نیستند.
بگویید: حسینیان سزاوارترین کسانی هستند که به یاری دین برمیخیزند و شریعت مطهر را عزیز میدارند و درراه خدا جهاد و مجاهدت میکنند و همواره در مقابل انحرافات میایستند تا انقلاب اسلامی از محتوا و درونمایه تهی و خالی نشود و بهمرورزمان به ضد خود تبدیل نشود.
بگویید: روحیه جهاد و شهادتطلبی خود را همواره حفظ کنید. نیک میدانید که بالاترین فضل، شهادت درراه خداست. رسول اکرم (ص) میفرماید: «فوق کل برّ برّ حتی یقتل الرجل فی سبیل الله فاذا قتل فی سبیل الله فلیس فوقه برّ» کافی:2/348/4.
بالای هر نیکوکاری نیکوکاری دیگری است تا آنگاهکه انسان درراه خدا کشته شود و چون درراه خدا کشته شد بالاتر از آن نیکی، ارزشی وجود ندارد. یا در جای دیگر میفرماید: «اشرف الموت قتل الشهاده» بحارالانوار 1000/8/4
شرافتمندانهترین مرگ شهادت است. انسان اگر بخواهد جاودانه بماند و همواره غالب لا مغلوب و شکستناپذیر باشد باید در جرگه حسین (ع) قرار گیرد.
بگویید: هرچند در اسلام خوردن خاک حرام است ولی شما ازنظر شرع مقدس این اجازه رادارید که کام فرزندان خود را پس از ولادت، با تربت حسین (ع) بردارید تا خاک دامنگیر حسین (ع) دامن فرزندان شمارا بگیرد تا به دامن یزیدیان نیفتند.
بگویید: حسینیان عدالت محورند و برای اجرای عدالت جانفشانی میکنند و این عدالت از شاخصها و مختصات حسینیان است و میتوان بهوسیله آن حسینیان را از یزیدیان حرامخوار تشخیص داد. باید تنور نهضت عمومی عدالتخواهی را در گام دوم انقلاب داغ نگه داشت و بعضاً آدمهای حرامخوار سوءاستفادهچی را با آن داغ نمود.
به زنان مسلمان، همسران، مادران و خواهران شهدا تأکید کنید که در دفاع از حسین (ع) و راه آن حضرت همانند شهدا تا پای جان وسط میدان باشید و زینب وار دفاع از رهبر الهی را که شهداءدر این راه جان خود را در طبق اخلاص گذاشتهاند سردست بگیرید و عرصه را بر ابن سعدها، عبیدالله بن زیاد و … تنگ کنید؛ و در این زمینه، طوعه، همسر زهیر، ام وهب، مادر عمرو، همسرمسلم بن عوسجه و در رأس زینب کبری (س) را مقتدای خود بدانید که مبادا زمانه شمارا به ورطه هولناک بیتفاوتی بیندازد. در گستره زمین و زمان شعور و شور را باهم بهعنوان دو بال پرواز داشته باشید. حرکت منهای یکی از این دو باعث میشود که امریکا، انگلیس و… هم از خانواده شهداءالعیاذ با الله اعلان رضایت کنند. شور همراه باشعور و بصیرت است که متوکلها و رضاخانها و فتنهگرهای سال 88 را عصبانی میکند.
به همه بگویید: اگر خون، نژاد، باند، تبار و جریان، جای آموزههای وحیانی را بگیرد، ولید برادر مادری خلیفه سوم که مست لا یعقل بوده و محراب و منبر را با استفراغ شراب خود، آلوده میکند، فرماندار کوفه میشود و فرج دبّاغ (سروش) لندن نشین که آیات قرآنی را تجربه بشری میداند و در یککلام منکر وحیانی بودن قرآن میشود، الگو و مقتداءقرار میگیرد!
به همه بگویید: عبید و بنده دنیا نباشید و عمق دینی پیدا کنید و مبادا دین ﻟﻘﻟﻘﺔ زبان باشد؛ و با زهدو کرامت نفس و یاد مرگ سبک بار و سبک بال حرکت کنید تا اگر بر سر دو راهی سرنوشت ساز انتخاب قرار گرفتید دین را با طیب خاطر بر دنیا ترجیح دهید.
به زبیر ها و طلحه های طیول دار و مال حرام اندوز و زمین خوار بگویید شما دیگر به جرگه قارون و راکفلرها و … پیوسته اید و علی رغم سوابق جبهه و جهاد تان ربطی به ما ندارید و مردم فهیم ما این را نیک می دانند. این رسم روزگار است که در بستر زمان ریزشهائی رخ می دهد وما به این رویشهائی که چشم روشنی امام زمانند مانند شهید شهریاری، شهید حججی، شهید حسین قمی، شهید قدرت عبدیانی و … دل بسته ایم. به رویشهای امید بخش بگویید: از این ریزشی های منفور و بی بصیرت عبرت بگیرید و همواره در شدائد و سختی های توان فرسا به خدای تبارک و تعالی تکیه کنید. مبادا در نهان خانه قلب کوچکترین توجهی به قدرت های توخالی داشته باشید. هر رنج وبلائی که در این مسیر نصیبتان شود باید سهل و آسان باشد چون در محضر خدای منّان مبتلا می شوید. همیشه کلام امام عزیز که فرمود: «عالم محضر خداست» را آویزۀ گوش کنید. به همه بگویید مگرنه هرشب و روز عاشورا است پس این شب و روزها را به عنوان مهلت، با خدای خود، به یاد حسین (ع) و یارانش و به یاد شهدای کربلای ایران به رازو نیاز بپردازید و به زبان آورید که می خواهم خود را همانند حسین (ع) قربانی کنم و در راه هدفم به فیض عظمای شهادت نائل شوم و خود را نه خودیت را بالای دست بگیرید و بگوئید: «اللهم تقبل منا هذا القربان» خدایا این قربانی را از من قبول کن. در آخر، پیام ها زیاد و در این یادداشت نمی گنجند. ولی همه این پیامها حول این نکته سرنوشت ساز می چرخد که حسین (ع) را تنها نگذارید و صدای «هل من ناصر» او را با گوش جان بشنوید. لبیک گویان پا در رکاب باشید. فوز و فیروزی بالاتر از استقامت در راه هدف الهی نیست و هر کسی نمی تواند مرد این میدان باشد.
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند و انکه این کار ندانست در انکار بماند
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوّار نماند
حافظ
در اینجا مناسب است که چند پیام صریح از شهدای گلگون کفن که با خون خود گفته های خود را تائید کردند یادآور شوم که می طلبد مجریان گام دوم انقلاب، آنها را آویزه گوش خود کنند و ذره ای از آنها عدول نکنند؛ 1- شهید زین الدین فرموده اند: «من چیزی را می خواهم و به چیزی راضی هستم که خدا دوست دارد و به آن راضی است.» قله های معنویت، ص 53.
این پیام به تو می گوید، دنبال موافقت اصولی برای خود و رفقایت نباش و دنبال رضایت بخشی باند و تبار و … خود نباش و جز به رضای خدای تبارک و تعالی به هیچ چیزی قانع نشو.
2- شهید مهدی باکری فرموده است: «بروید برنامه بریزید و بچهها را باایمان مجهز کنید!» قلههای معنویت، ص 55
شهید باکری توصیه شهید مقاومت؛ جهانآرا را یادآور شده است که فرمودهاند: «برادرها اگر خرمشهر سقوط کرده، آن را باز پس میگیریم، مواظب باشیم ایمانمان سقوط نکند.»
این پیام به شما میگوید: اگر مواظب ایمان خود نباشید، جاذبههای دنیایی شمارا به ورطه هلاکت میاندازد و ایمان دیگران را هم در معرض نابودی قرار خواهید داد.
3- زمانی که به شهید علیرضا عاصمی گفتند: همه کشورها پشتیبان عراق هستند و ایران تنهاست.» ایشان خندیدند و گفتند: «خدا بزرگتر است یا آمریکا؟ خدای ما همان خدای موسی (ع) ست که فرعونیان را غرق کرد، البته به شرطی که ما پیرو رهبر باشیم.» قلههای معنویت، ص 67.
این پیام به شما میگوید: «با توکل بر خدا و استمداد از امدادهای غیبی خدای متعال حرکت کنید و بهاندازه صدای بال پشهای برای شانتاژهای تبلیغاتی بیوطنها حساب باز نکنید و امدادهای غیبی در طول حیات چهلسالهی انقلاب اسلامی را فراموش نکنید.»
4- شهید خرازی به رفقایش گفته بود: «من اهمیت نمیدهم که درباره ما چه میگویند، میخواهم دل ولایت را راضی کنم.» قلههای معنویت، ص 73.
این پیام به شما یادآور میشود که وحدت رهبری و فرماندهی را درهرحال فراموش نکنید و آراء و افکار پشم الدین های منحرف را در ردیف آراء مقام معظم رهبری قرار ندهید و باید تمامکارها در راستای حفظ و تقویت رهبری باشد و این توصیه عارف واصل شهید برونسی (ره) است که فرمودند: «… برادران عزیز، معلوم نیست از این عملیات، سالم و زنده برگردیم، اما خواسته من از شما این است که وقتی در خون خود غلطان شدید حتی نظرتان بهشت نباشد، بلکه برای امام دعا کنید.» قله های معنویت، ص 79.
این همان توصیه شهید همت است که فرمودند: «برادران، باید هرچه در توان داریم بگذاریم تا صحبت امام بر زمین نماند.» قله های معنویت، ص 83.
معلوم است که مجریان گام دوم انقلاب، بلکه قاطبه مردم عزیز ایران، دلشان در گرو مشی و مرام مخلصانه و مردانه شهید حاج قاسم سلیمانی ست و بجاست که محوریت شهدای گلگون کفن از نگاه آن شهید را به عنوان ختم کلام یادآور شویم: «عزیزانم در اصول اختلاف نکنید، شهداء محور عزت و کرامت همه ما هستند، همانگونه که هستند، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته اند. آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانشان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید.» (وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی)
انتهای پیام/